Why?p²⁰
جولیا:جیون بیا اینجا ببینم
جیون :اگه میتونی منو بگیرر
جولیا:جیون خدابینم چی کارت نکنه
جیون:بیا منو بگیر
جولیا:لیااااا
لیا:چیه نمیزارید بخوابم
جولیا :بیا اینو بگیر
جیون:خاله اگه میتونی منو بگیررر
لیا:بیا اینجا ببینم
جولیا:چجوری گرفتیش🫥
لیا:اینوفقط خودم میدونم
جولیا:بیا بریم صبحونه بخوریم.
لیا:بریم
لیا:راستی برای امشب لباس داری؟؟
جولیا:امشب ؟
لیا:مگه نمیخوای بری خونه ی جونگ کوک
جولیا:واییییییییییی یادم رفت
لیا:داری لباس؟؟
جولیا:نه
لیا:خو من بهت میدم
جولیا:دمتگرم
لیا:خواهش میکنم
*پرش زمانی به ساعت۶*
جولیا:لیاااااااا
لیا:چیههههه
جولیا:دیرم شددددد
لیا:بیا اینم لباس
جولیا:مرسی
لیا:بیا ارایشت کنم
جولیا:ببین خوبه لباسه؟؟
لیا:با اینکه تازه بچه اوردی ولی هیلت عالیههههه
جولیا:مرسیی
لیا:بیا دیگهههههه
جولیا:براچی
لیا:میخوام ارایشت کنم
جولیا:باش
*چند مین بعد*
لیا:واییییییییییی چقدر خوشگل شدی
جولیا:چقدر خوشگل شدممممم
جولیا:ساعت هفتههههه
لیا:اییی چقدر نق میزنی
لیا:خیلی ناز شدی
جیون:مامان مامان مامان خوشگل شدم؟؟
جولیا:ای جانم چقدرنازشدیی
جولیا:لیا
لیا:جانم
جولیا:جیون رو با خو دم ببرم
لیا:ببر تا ببینه چه اشتباه بزرگی کرده
جولیا:باش
منو جیون رفتیم سوار ماشینم شدیم رفتیم سراغ دختر عموم که اونم از لس آنجلس امده بود
سوهی:سلاممممم جوجه
جولیا:سلام خوشگله
سوهی:سلان جیون جون خوبیی
جیون:آله
جولیا:تو چرا دخترت رو نیوردی؟؟
سوهی:اون با باباش رفت
جولیا:عه
سوهی:آره
جولیا:بریم؟
سوهی:بریم
وقتی رسیدیم کوک و جینا دمه در بود رفتیم سلام دادیم ولی منو سوهی به جینا سلام ندادیم
رفتیم داخل به مامان بابام سلام دادیم
*ویوکوک *
وایسا ببینم اون جولیاعه اونم بچمه دلم میخواست برم دوتاشونو بغل کنم اگه اون الان دختره ینی اسمش جیونه این چه اشتباهی بود که کردم واقعا دارم پشیمون میشم
*ویو جولیا *
پشیمونی داشت صورت کوک میریختتتت هاهاهاهاهاهاها
*سلام دخترممممم
جولیا:سلام بابا
!:سلام عزیزم
جولیا:سلام مامان
یهو کوک و جینا آمدن بهمون سلام دادن مامانم و بابام یجوری به جینا و کوک چشم غره رفتن من به جای اونا ترسیدم
جیون:مامان مامان مامان
جولیا:جانم
جیون:این مرده کیه
جولیا:این پسر عموی منه
جیون:این زن زشته کیه
جولیا:اینم زنشه
جیون رو به کوک
جیون:خاک تو سرت
جولیا:عه مامان این چه حرفیه
جیون:آخه مامان این این چه سلیقه ایه
جولیا:هیسسس
کوک:بغل عمو نمیای
جیون:عوممم ... نه
کوک:چرا
جیون:آخه زنت خیلی زشته یه نگا به من بنداز خودم میام زنت میشم
کوک:تو بیا من از خدامه
جیون:پس فردا میریم عروسی مامانمم دعوته
جینا:بچت هم عین خودت لوسه
جیون:مامان منو میگی؟؟
جینا:آره بچه جون
جیون:این زنت خیلی خره
جولیا:ای مامان فدات بشه الهیییییییییی
جینا:عزیزم میشه از بغل ددی بیا ی بیرون
جیون:برو بابا این شوهر خودمه
کوک:چه کارش داری عشقم
جیون:به این بز میگی عشقم
کوک:مگه چیه آدم به زنش نباید بگه عشقم
جیون:ای خااااااک توسرت
جیون:اینارو ول کن اسمت چیه
کوک:جونگ کوک
جیون:جونگ کون
کوک:نه جونگ کوک
جیون:خب منم دارم میگم جونگ کون
کوک:کوک نه کون چیز نه ینی کون نه کوک
جیون:من با کون راحتم
کوک:خب تو بگو کو...
جینا:عشقم گوشیم داره زنگ میخوره
کوک:برو سریع برگرد
جینا:چشم ددی
جینا رفت تو اتاق
جولیا:جیون جان عزیزم بیا بغل مامان
کوک:6سال بغل تو بوده بزار یه امشبو بغل باباش باشه
جولیا:اوک
جیون:گفتی چیییییی
کوک:چی؟
جیون:تو بابای منی
کوک:نه
جیون:پس الان چی گفتی
کوک:مگه ندیدی جینا به من میگه بابا
جیون:اهااا پس به عنوان شوهرم میگی
کوک:ارهه
هووووووووو فصل دوووووووووو
جیون :اگه میتونی منو بگیرر
جولیا:جیون خدابینم چی کارت نکنه
جیون:بیا منو بگیر
جولیا:لیااااا
لیا:چیه نمیزارید بخوابم
جولیا :بیا اینو بگیر
جیون:خاله اگه میتونی منو بگیررر
لیا:بیا اینجا ببینم
جولیا:چجوری گرفتیش🫥
لیا:اینوفقط خودم میدونم
جولیا:بیا بریم صبحونه بخوریم.
لیا:بریم
لیا:راستی برای امشب لباس داری؟؟
جولیا:امشب ؟
لیا:مگه نمیخوای بری خونه ی جونگ کوک
جولیا:واییییییییییی یادم رفت
لیا:داری لباس؟؟
جولیا:نه
لیا:خو من بهت میدم
جولیا:دمتگرم
لیا:خواهش میکنم
*پرش زمانی به ساعت۶*
جولیا:لیاااااااا
لیا:چیههههه
جولیا:دیرم شددددد
لیا:بیا اینم لباس
جولیا:مرسی
لیا:بیا ارایشت کنم
جولیا:ببین خوبه لباسه؟؟
لیا:با اینکه تازه بچه اوردی ولی هیلت عالیههههه
جولیا:مرسیی
لیا:بیا دیگهههههه
جولیا:براچی
لیا:میخوام ارایشت کنم
جولیا:باش
*چند مین بعد*
لیا:واییییییییییی چقدر خوشگل شدی
جولیا:چقدر خوشگل شدممممم
جولیا:ساعت هفتههههه
لیا:اییی چقدر نق میزنی
لیا:خیلی ناز شدی
جیون:مامان مامان مامان خوشگل شدم؟؟
جولیا:ای جانم چقدرنازشدیی
جولیا:لیا
لیا:جانم
جولیا:جیون رو با خو دم ببرم
لیا:ببر تا ببینه چه اشتباه بزرگی کرده
جولیا:باش
منو جیون رفتیم سوار ماشینم شدیم رفتیم سراغ دختر عموم که اونم از لس آنجلس امده بود
سوهی:سلاممممم جوجه
جولیا:سلام خوشگله
سوهی:سلان جیون جون خوبیی
جیون:آله
جولیا:تو چرا دخترت رو نیوردی؟؟
سوهی:اون با باباش رفت
جولیا:عه
سوهی:آره
جولیا:بریم؟
سوهی:بریم
وقتی رسیدیم کوک و جینا دمه در بود رفتیم سلام دادیم ولی منو سوهی به جینا سلام ندادیم
رفتیم داخل به مامان بابام سلام دادیم
*ویوکوک *
وایسا ببینم اون جولیاعه اونم بچمه دلم میخواست برم دوتاشونو بغل کنم اگه اون الان دختره ینی اسمش جیونه این چه اشتباهی بود که کردم واقعا دارم پشیمون میشم
*ویو جولیا *
پشیمونی داشت صورت کوک میریختتتت هاهاهاهاهاهاها
*سلام دخترممممم
جولیا:سلام بابا
!:سلام عزیزم
جولیا:سلام مامان
یهو کوک و جینا آمدن بهمون سلام دادن مامانم و بابام یجوری به جینا و کوک چشم غره رفتن من به جای اونا ترسیدم
جیون:مامان مامان مامان
جولیا:جانم
جیون:این مرده کیه
جولیا:این پسر عموی منه
جیون:این زن زشته کیه
جولیا:اینم زنشه
جیون رو به کوک
جیون:خاک تو سرت
جولیا:عه مامان این چه حرفیه
جیون:آخه مامان این این چه سلیقه ایه
جولیا:هیسسس
کوک:بغل عمو نمیای
جیون:عوممم ... نه
کوک:چرا
جیون:آخه زنت خیلی زشته یه نگا به من بنداز خودم میام زنت میشم
کوک:تو بیا من از خدامه
جیون:پس فردا میریم عروسی مامانمم دعوته
جینا:بچت هم عین خودت لوسه
جیون:مامان منو میگی؟؟
جینا:آره بچه جون
جیون:این زنت خیلی خره
جولیا:ای مامان فدات بشه الهیییییییییی
جینا:عزیزم میشه از بغل ددی بیا ی بیرون
جیون:برو بابا این شوهر خودمه
کوک:چه کارش داری عشقم
جیون:به این بز میگی عشقم
کوک:مگه چیه آدم به زنش نباید بگه عشقم
جیون:ای خااااااک توسرت
جیون:اینارو ول کن اسمت چیه
کوک:جونگ کوک
جیون:جونگ کون
کوک:نه جونگ کوک
جیون:خب منم دارم میگم جونگ کون
کوک:کوک نه کون چیز نه ینی کون نه کوک
جیون:من با کون راحتم
کوک:خب تو بگو کو...
جینا:عشقم گوشیم داره زنگ میخوره
کوک:برو سریع برگرد
جینا:چشم ددی
جینا رفت تو اتاق
جولیا:جیون جان عزیزم بیا بغل مامان
کوک:6سال بغل تو بوده بزار یه امشبو بغل باباش باشه
جولیا:اوک
جیون:گفتی چیییییی
کوک:چی؟
جیون:تو بابای منی
کوک:نه
جیون:پس الان چی گفتی
کوک:مگه ندیدی جینا به من میگه بابا
جیون:اهااا پس به عنوان شوهرم میگی
کوک:ارهه
هووووووووو فصل دوووووووووو
۹.۹k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.