عاشقم باش پارت ³⁸
پرش زمانی موقعی چه ات از اتاق عمل اومد بیرون
دکتر:اقای کیم و اقای پارم تشریف بیارید با من
رفتیم دنبالش و رسیدیم به اتاقه خودش رفت نشست پشت میزش
دکتر:بشینید لطفا
نشستیم
دکتر:اقای کیم من برای خانمتون هم دکتر بودم هم روانشناس واقعا نمیدونم چقد ازیت شدن ولی در کل فشاره روحی روشون زیاده لطفا سعی کنید درستش کنید وگرنه دوباره با این بیماری از نوع سخت تری ازش روبرو نیشن الان که کاملا حالشون خوبه
ته:بله درسته خیلی ممنونیم
دکتر:الانم نیاز نیست استراحت کنن میتونن برن به کاراشون برسن فقط برید کار های ترخیصشون رو انجام بدید
جین :ته من کار های ترخیص رو انجام میدم تو ات رو ببر
ته:باشه
از اونجا رفتم به اتاق ات
ته:سلام
ات:سلام(سرد)
ته:می خوای بری شرکت؟
ات:اره برم یه دوتا پرونده بردارم و برم
ته:من میبرمت
ات:باشه یونا کجاس
ته:جین بردش پیشه لیا و لونا
ات:باشه بریم
رفتیم پایین سوار ماشینه ته شدیم تو راه هیچ حرفی بینمون نبود یلحظه به نم رخه تهیونگ نگاه کردم چقدرررر قشنگه از قبلشم قشنگ تر شده
ته:رسیدیم
پیاده شدم دیدم داره میاد دنبالم
ات:کجا میای؟
ته:یاداوری کنم این شرکته دوتامونه
رفتم بالا تو اتاقم اونم اومد تو اتاق ولی رفت سراغه پرونده های خودش من پرونده هامو برداشم
ات:بریم
رفتم سمت در دیدم باز نمیشه خدایااا
ات:این قفله باز نمیشه
ته:بزار امتحان کنم
ته دید باز نمیشه نشست رو زمین یادم اومد ته ترس از فضای بسته داره دیدم دستشو کرد تو موهاش و شروع کرد به هزیون گفتن
ات:یا ته ارو باش ارم ببین من اینجام
ته:ات منو ببخش
ات:تهیونگ بس کن بلند شد باید یجوری بریم بیرون
ته:دلم برات تنگ شده
بلند شدم
ات:بس کن اصلا حالم خوب نیس اروم نیستم
ته:چیکار کنم
ات:ارومم کن (بلند)
وایی این چه تری بود من زدم
دیدم ته بلند شد اومد سمتم
ات:چی.....زه.....چیزه ..من اشتباه
انگشتشو گذاشت رو دهنم
ته:هیسس دیگه دیر گفتی
بین صورتامون پنج سانت فاصله بود سرشو برد تو گردن.م و بوسید تمام بدنم مور مور شدم ولی نمیتونستم کاری کنم که اومد بغلم کرد و گذاشتم رو میز لباشو کوبوند رو لبام اروم میبوسید نمیدونم چرا ولی اروم شده بودم دلم براش تنگ شده بود واقعا ولی یهو به خودم اومدم و هلش دادم عقب
ات: د....داری چه غلطی میکنی!؟
ته:ارومت میکنم
ات:لازم نکرده دیدم یکی از کار کنا در رو باز کرد
ات:ببین سه ساعته اینجا گیر افتادیم بگید دره اینجارو درست کنن
خدمه:چشم خانم
دکتر:اقای کیم و اقای پارم تشریف بیارید با من
رفتیم دنبالش و رسیدیم به اتاقه خودش رفت نشست پشت میزش
دکتر:بشینید لطفا
نشستیم
دکتر:اقای کیم من برای خانمتون هم دکتر بودم هم روانشناس واقعا نمیدونم چقد ازیت شدن ولی در کل فشاره روحی روشون زیاده لطفا سعی کنید درستش کنید وگرنه دوباره با این بیماری از نوع سخت تری ازش روبرو نیشن الان که کاملا حالشون خوبه
ته:بله درسته خیلی ممنونیم
دکتر:الانم نیاز نیست استراحت کنن میتونن برن به کاراشون برسن فقط برید کار های ترخیصشون رو انجام بدید
جین :ته من کار های ترخیص رو انجام میدم تو ات رو ببر
ته:باشه
از اونجا رفتم به اتاق ات
ته:سلام
ات:سلام(سرد)
ته:می خوای بری شرکت؟
ات:اره برم یه دوتا پرونده بردارم و برم
ته:من میبرمت
ات:باشه یونا کجاس
ته:جین بردش پیشه لیا و لونا
ات:باشه بریم
رفتیم پایین سوار ماشینه ته شدیم تو راه هیچ حرفی بینمون نبود یلحظه به نم رخه تهیونگ نگاه کردم چقدرررر قشنگه از قبلشم قشنگ تر شده
ته:رسیدیم
پیاده شدم دیدم داره میاد دنبالم
ات:کجا میای؟
ته:یاداوری کنم این شرکته دوتامونه
رفتم بالا تو اتاقم اونم اومد تو اتاق ولی رفت سراغه پرونده های خودش من پرونده هامو برداشم
ات:بریم
رفتم سمت در دیدم باز نمیشه خدایااا
ات:این قفله باز نمیشه
ته:بزار امتحان کنم
ته دید باز نمیشه نشست رو زمین یادم اومد ته ترس از فضای بسته داره دیدم دستشو کرد تو موهاش و شروع کرد به هزیون گفتن
ات:یا ته ارو باش ارم ببین من اینجام
ته:ات منو ببخش
ات:تهیونگ بس کن بلند شد باید یجوری بریم بیرون
ته:دلم برات تنگ شده
بلند شدم
ات:بس کن اصلا حالم خوب نیس اروم نیستم
ته:چیکار کنم
ات:ارومم کن (بلند)
وایی این چه تری بود من زدم
دیدم ته بلند شد اومد سمتم
ات:چی.....زه.....چیزه ..من اشتباه
انگشتشو گذاشت رو دهنم
ته:هیسس دیگه دیر گفتی
بین صورتامون پنج سانت فاصله بود سرشو برد تو گردن.م و بوسید تمام بدنم مور مور شدم ولی نمیتونستم کاری کنم که اومد بغلم کرد و گذاشتم رو میز لباشو کوبوند رو لبام اروم میبوسید نمیدونم چرا ولی اروم شده بودم دلم براش تنگ شده بود واقعا ولی یهو به خودم اومدم و هلش دادم عقب
ات: د....داری چه غلطی میکنی!؟
ته:ارومت میکنم
ات:لازم نکرده دیدم یکی از کار کنا در رو باز کرد
ات:ببین سه ساعته اینجا گیر افتادیم بگید دره اینجارو درست کنن
خدمه:چشم خانم
۳۵.۸k
۱۸ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.