فن فیک:پایان خوش پارت:۷ انیمه:سگ های ولگرد بانگو
چویا با تعجب به پسر کنارش نگاه کرد ، شاید آمدن آی به مافیا برای چویا پیشنهاد بدی بود ولی برای کاتیا ، که بعد از مدت ها ماموریتش رو به یاد آورده بود فرصت خوبی برای از حاشیه درآمدن بود .
کاتیا آرام نگاهش رو به دازای داد و همین طور که اشک هایش را با حالت با مزه ای پاک میکرد پرسید :
_ واقعا؟
_ها؟
چویا حالا دیگر واقعا عصبی بود ، چشمان آبی اش روی آی قفل موند .
_ چرا باید موری سان یه بچه رو به مافیا راه بده ؟
انگار که سعی داشت به هر نحوی از ورود دوست کوچیکش به فضای خشن مافیا جلو گیری کنه .
اما این خواسته آی نبود ، دختر رو به دازای کرد و با لحن ملتمسانه ای گفت :
_ منم مهبت دارم ، لطفاً ...
به چویا چسبید و ادامه داد :
_ من میخوام کنار چویا باشم
دازای متعجبانه پرسید :
_ مهبت؟
_ اوهوم ، من میتونم هر مهبتی رو کپی کنم
چویا که دیگه از جلو گیری برای ورود آی به مافیا ناامید شده بود نفس عمیقی کشید و همین طور که آی رو بغل میکرد گفت:
_ پس بریم مافیا
کاتیا آرام نگاهش رو به دازای داد و همین طور که اشک هایش را با حالت با مزه ای پاک میکرد پرسید :
_ واقعا؟
_ها؟
چویا حالا دیگر واقعا عصبی بود ، چشمان آبی اش روی آی قفل موند .
_ چرا باید موری سان یه بچه رو به مافیا راه بده ؟
انگار که سعی داشت به هر نحوی از ورود دوست کوچیکش به فضای خشن مافیا جلو گیری کنه .
اما این خواسته آی نبود ، دختر رو به دازای کرد و با لحن ملتمسانه ای گفت :
_ منم مهبت دارم ، لطفاً ...
به چویا چسبید و ادامه داد :
_ من میخوام کنار چویا باشم
دازای متعجبانه پرسید :
_ مهبت؟
_ اوهوم ، من میتونم هر مهبتی رو کپی کنم
چویا که دیگه از جلو گیری برای ورود آی به مافیا ناامید شده بود نفس عمیقی کشید و همین طور که آی رو بغل میکرد گفت:
_ پس بریم مافیا
۱.۲k
۱۳ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.