ادامه ی پارت 45 𝙍𝙤𝙨𝙖𝙡𝙞𝙣𝙚
_انگار چونخودت با گوشای خودت شنیدی باور کردی نه؟
+من همون روز اول باورکردم...
_پس این کارات واسه چی بود؟
به چ
گردنش اشاره کرد
_میشه اینجارو هم پاک کنی؟
رفتم جلوتر و حوله رو کشیدم زیر گردنش...
+رائل...
زل زدم بهش
+میشه دوباره کادوی تولدمو بهم بدی؟
_کادومو بهت دادم و قبولش نکردی...
+دوباره میخوامش...
_اما من دیگه نمیدمشششش
بدون اینکه چیزی بگه خیلیییی مظلوم بهم زل زده بود...
_دوست دارم...بیا اینم کادوت...دیگه تمووووم
لبخندزد...تا الان همچین لبخندی ندیده بودم ازش
یهو دستمو کشید گذاشت رو قلبش...
+گوش بده ببین چیمیگه...
قلبش مثل گنجشک داشت میزد
دستمو همونطور گذاشتم
_میخوام از زبونت بشنوم...
باصدای خیلی ارومی گفت:
+امشب...نه
_چرا؟
+نمیخوام کار اشتباهی انجام بدم...
_اینکه بهم حستو بگی کار اشتباهیه؟
+نمیخوام بعدش کار اشتباهی ازم سر بزنه
_چه کار اشتباهی؟
نفساش کشدار شده بود...چشماشو بست
+من میخوابم...
یکم رفتم عقبتر نشستم...
_بهم قول بده
+چه قولی
_اینکه بهم بگی
+باشه... میگم
+من همون روز اول باورکردم...
_پس این کارات واسه چی بود؟
به چ
گردنش اشاره کرد
_میشه اینجارو هم پاک کنی؟
رفتم جلوتر و حوله رو کشیدم زیر گردنش...
+رائل...
زل زدم بهش
+میشه دوباره کادوی تولدمو بهم بدی؟
_کادومو بهت دادم و قبولش نکردی...
+دوباره میخوامش...
_اما من دیگه نمیدمشششش
بدون اینکه چیزی بگه خیلیییی مظلوم بهم زل زده بود...
_دوست دارم...بیا اینم کادوت...دیگه تمووووم
لبخندزد...تا الان همچین لبخندی ندیده بودم ازش
یهو دستمو کشید گذاشت رو قلبش...
+گوش بده ببین چیمیگه...
قلبش مثل گنجشک داشت میزد
دستمو همونطور گذاشتم
_میخوام از زبونت بشنوم...
باصدای خیلی ارومی گفت:
+امشب...نه
_چرا؟
+نمیخوام کار اشتباهی انجام بدم...
_اینکه بهم حستو بگی کار اشتباهیه؟
+نمیخوام بعدش کار اشتباهی ازم سر بزنه
_چه کار اشتباهی؟
نفساش کشدار شده بود...چشماشو بست
+من میخوابم...
یکم رفتم عقبتر نشستم...
_بهم قول بده
+چه قولی
_اینکه بهم بگی
+باشه... میگم
۲.۲k
۲۸ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.