پارت ۵۴
گوشیمو هم برداشتم و از در خارج شدم رفتم جلوی در اتاق هامین و در زدم سرش داخل گوشیش بود که در رو باز کرد جفتمون سکوت کرده بودیم چون هامین سرش رو از گوشیش بیرون نیاورده بود بعد از چند ثانیه سرش رو بالا آورد که چیزی بگه که دهنش باز موند آنقدر صورتش جالب شده بود که پقی زدم زیر خنده خودشو جمع کرد و گفت : چه کردی با خودت یا صاحب زیبایی:)
با لبخند گفتم : یکم باید توجه جلب کنم دیگه یه نگاه به سرتا پام کرد و گفت : بنظر من یکم حسادت هم قاطیش کنیم درو باز گذاشت و گفت بیا تو
آروم وارد شدم اتاقش به معنی واقعی پوکیده بود با تعجب به اتاقش نگاه کردم که گفت دیگه اتاق مجردیه خندیدم و رفتم سمت آشپزخونه آب بخورم یکم الکی وقت هدر دادم و یه لیوان آب خوردم و اومدم بیرون آماده شده بود دقیقا یه ست مشکی زده بود با دیدنش بی اختیار خندیدم و گفتم : چه روزی شود امروز جلو اینه ایستاد و موهاش رو درست کرد و عطر زد کفشاشو پا کرد و درو باز کرد قدم اولو برداشتیم که صدای پا اومد برگشتیم دیدیم برسام داره از راه پله میاد با دیدن ما خشکش زد و بدتر اونکه هنوز داخل خونه بودیم یعنی فقط یه پای هامین از در بیرون بود و من پشتش بودم برسام با اخم ولی با تن صدای آروم گفت: آسانسور خرابه با راه پله بیاین و رفت من قفل کرده بودم نمیدونستم الان باید چیکار کنم ولی هامین با لبخند گفت:مرحله اول با موفقیت به پایان رسید یه قدم به اعتراف نزدیک شدیم
با لبخند گفتم : یکم باید توجه جلب کنم دیگه یه نگاه به سرتا پام کرد و گفت : بنظر من یکم حسادت هم قاطیش کنیم درو باز گذاشت و گفت بیا تو
آروم وارد شدم اتاقش به معنی واقعی پوکیده بود با تعجب به اتاقش نگاه کردم که گفت دیگه اتاق مجردیه خندیدم و رفتم سمت آشپزخونه آب بخورم یکم الکی وقت هدر دادم و یه لیوان آب خوردم و اومدم بیرون آماده شده بود دقیقا یه ست مشکی زده بود با دیدنش بی اختیار خندیدم و گفتم : چه روزی شود امروز جلو اینه ایستاد و موهاش رو درست کرد و عطر زد کفشاشو پا کرد و درو باز کرد قدم اولو برداشتیم که صدای پا اومد برگشتیم دیدیم برسام داره از راه پله میاد با دیدن ما خشکش زد و بدتر اونکه هنوز داخل خونه بودیم یعنی فقط یه پای هامین از در بیرون بود و من پشتش بودم برسام با اخم ولی با تن صدای آروم گفت: آسانسور خرابه با راه پله بیاین و رفت من قفل کرده بودم نمیدونستم الان باید چیکار کنم ولی هامین با لبخند گفت:مرحله اول با موفقیت به پایان رسید یه قدم به اعتراف نزدیک شدیم
۵.۲k
۲۰ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.