ابنبات ترش. پارت 30
رفتم هتل
از ناراحتی حس سنگینی می کردم ولی نمی خواستم گریه کنم
می ترسیدم اگر گریه کنم گریه ام هرگز متوقف نشه
فقط روی صندلی سفیدی که گوشه اش یکم سیاه شده بود می نوشتم و با مداد سیاه یکم نقاشی می کشیدم ولی یهویی حرصم گرفتم و با فشار مداد زدم نقاشی رو پاره کردم
چون وقتی به خودم اومدم دیدم ۱۶ ساعته دارم صورت جیهوپ رو می کشم
رفتم یه دوش گرفتم که بهتر بشم که شاید این حس ناراحتی که به تک تک گلبول های خونم چسبیده بود تصمیم بگیرن یکم ازم دور شن
با خودم گفتم اگر شاد رفتار کنم شاید واقعا بتونم احساس شادی داشته باشم
حس مثل همیشه خیلی خوب به خودم رسیدم
می خواستم خودمم باورم شه خوبم حتی با اینکه نبودم
تصمیم گرفتم برم بیرون
در خونه رو باز کردم و از اتاق بغلی هم یه نفر اومد بیرون
صورتم رو چرخوندم
خشک شدم
اونم همینطور
جین: دختر معمولی؟؟؟
اخمی کردم : از دیدنت خوشحالم جین
جین: این عادی نیست که یه تو رو اینجا ببینم ،صاف بگو اون مردی که داشتی باهاش به داداشم خیانت می کردی توی اون اتاقه
بعد در اتاقم رو باز کرد
جین: سگ دونی برای خودت ساختی؟
گفتم: منو جیهوپ جدا شدیم
جین: خداروشکر
خب کی؟
گفتم: دیشب ،چطور؟
جین: خب پس خیلی دیر نشده
ا/ت: جین هر کاری می خوای بکن ولی لطفا بهش نگو من اینجام.
جین: معلومه که نمی گم که داشتی بهش توی این هتل گرون خیانت می کردی،اصلا پول این هتل رو ازکجا اوردی؟
ا/ت:من خیانت نمی کردم ،و دلم نمی خواد الان باهات سر و کله بزنم
من الان خوب نیستم
جین: بایدم خوب نباشی ،کیف پولت پریده
بدون توجه به حرفاش شروع کردم ازش دور شدن تا نتونم غرغر هاش رو بشنوم وگرنه ممکن بود همونجا بزنم زیر گریه
بعد رفتم بیرون ولی هرکاری کردم لبخند به صورتم نمیومد
از زبون جین:
سریع زنگ شدم جیهوپ
گفت خونه ی داداش ا/ت است
سریع رفتم پیشش و توی راه براش شیرینی گرفتم
در رو باز کردم
جیهوپ داغون یه گوشه نشسته بود
با ذوق رفتم بهش شیرینی دادم و بابت این موفقیت بهش تبریک گفتم
جیهوپ : برای چی تبریک میگی؟
گفتم: برای این که تونستی اون دختر مزخرف رو از زندگیت بندازی بیرون
جیهوپ: کی بهت گفت ما جدا شدیم؟
جین: خودش
جیهوپ و تهیونگ با هم بلند شدن با داد گفتن: کجا دیدیش؟
جین: همون بهتر که ندونی ولی خیلی خوش خوشانش بود و حسابی به خودش رسیده بود
جیهوپ: من تورو میشناسم ،الکی همچی رو پیچ و تاب میدی فقط بگو کجا دیدیش
جین: همون جایی که باید باشه و مناسب هر*زه ای مثل اونه
تهیونگ: درست درباره اش حرف بزن
جین: من فقط واقعیت رو گفتم
تهیونگ یقه ی جین رو گرفت و لی جیهوپ جلوش رو گرفت که کتک کاری نکنن
جیهوپ: فقط بگو کجا دیدیش جین،لطفا
جین: هتل کینگ
،ولی الان رفته بیرون ،با اون ریخت و قیافه هم فکر نکنم تا شب برگرده
از ناراحتی حس سنگینی می کردم ولی نمی خواستم گریه کنم
می ترسیدم اگر گریه کنم گریه ام هرگز متوقف نشه
فقط روی صندلی سفیدی که گوشه اش یکم سیاه شده بود می نوشتم و با مداد سیاه یکم نقاشی می کشیدم ولی یهویی حرصم گرفتم و با فشار مداد زدم نقاشی رو پاره کردم
چون وقتی به خودم اومدم دیدم ۱۶ ساعته دارم صورت جیهوپ رو می کشم
رفتم یه دوش گرفتم که بهتر بشم که شاید این حس ناراحتی که به تک تک گلبول های خونم چسبیده بود تصمیم بگیرن یکم ازم دور شن
با خودم گفتم اگر شاد رفتار کنم شاید واقعا بتونم احساس شادی داشته باشم
حس مثل همیشه خیلی خوب به خودم رسیدم
می خواستم خودمم باورم شه خوبم حتی با اینکه نبودم
تصمیم گرفتم برم بیرون
در خونه رو باز کردم و از اتاق بغلی هم یه نفر اومد بیرون
صورتم رو چرخوندم
خشک شدم
اونم همینطور
جین: دختر معمولی؟؟؟
اخمی کردم : از دیدنت خوشحالم جین
جین: این عادی نیست که یه تو رو اینجا ببینم ،صاف بگو اون مردی که داشتی باهاش به داداشم خیانت می کردی توی اون اتاقه
بعد در اتاقم رو باز کرد
جین: سگ دونی برای خودت ساختی؟
گفتم: منو جیهوپ جدا شدیم
جین: خداروشکر
خب کی؟
گفتم: دیشب ،چطور؟
جین: خب پس خیلی دیر نشده
ا/ت: جین هر کاری می خوای بکن ولی لطفا بهش نگو من اینجام.
جین: معلومه که نمی گم که داشتی بهش توی این هتل گرون خیانت می کردی،اصلا پول این هتل رو ازکجا اوردی؟
ا/ت:من خیانت نمی کردم ،و دلم نمی خواد الان باهات سر و کله بزنم
من الان خوب نیستم
جین: بایدم خوب نباشی ،کیف پولت پریده
بدون توجه به حرفاش شروع کردم ازش دور شدن تا نتونم غرغر هاش رو بشنوم وگرنه ممکن بود همونجا بزنم زیر گریه
بعد رفتم بیرون ولی هرکاری کردم لبخند به صورتم نمیومد
از زبون جین:
سریع زنگ شدم جیهوپ
گفت خونه ی داداش ا/ت است
سریع رفتم پیشش و توی راه براش شیرینی گرفتم
در رو باز کردم
جیهوپ داغون یه گوشه نشسته بود
با ذوق رفتم بهش شیرینی دادم و بابت این موفقیت بهش تبریک گفتم
جیهوپ : برای چی تبریک میگی؟
گفتم: برای این که تونستی اون دختر مزخرف رو از زندگیت بندازی بیرون
جیهوپ: کی بهت گفت ما جدا شدیم؟
جین: خودش
جیهوپ و تهیونگ با هم بلند شدن با داد گفتن: کجا دیدیش؟
جین: همون بهتر که ندونی ولی خیلی خوش خوشانش بود و حسابی به خودش رسیده بود
جیهوپ: من تورو میشناسم ،الکی همچی رو پیچ و تاب میدی فقط بگو کجا دیدیش
جین: همون جایی که باید باشه و مناسب هر*زه ای مثل اونه
تهیونگ: درست درباره اش حرف بزن
جین: من فقط واقعیت رو گفتم
تهیونگ یقه ی جین رو گرفت و لی جیهوپ جلوش رو گرفت که کتک کاری نکنن
جیهوپ: فقط بگو کجا دیدیش جین،لطفا
جین: هتل کینگ
،ولی الان رفته بیرون ،با اون ریخت و قیافه هم فکر نکنم تا شب برگرده
۱۷.۹k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.