رمان,مه بنفش💜 پارت 1
رمان,مه بنفش💜 پارت 1
کیمی یه دختر بچه بود که همیشه دوست داشت بازی گوشی کنه، همون لحظه پدر و مادرش می خواستن برای کیمی خوراکی بگیرن تا ساکت شه و خاله ایزومی رو گذاشتن پیشش.
وقتی که پدر و مادرش رفتن خرید همونجا پدر و مادرِش تصادف می کنن و فوت می شن.
به خاله ایزومی زنگ زدن و گفتن:شما خالهی کیمی هستید؟
خاله ایزومی:بل چطور؟
گفت:پدر و مادر کیمی تصادف کردن و فوت شدن،تسلیت می گم.
خاله ایزومی:یعنی چییی نباید این اتفاق می افتاد
(قطع کردن)
خاله ایزومی سعی کرد به کیمی نگه که مادر و پدرش تصادف کردن و فوت شدن.
خاله ایزومی کیمی رو بزرگ کرد و بهش غذا های خوشمزه ای می داد.
کیمی اون موقع بچه بود ولی....
پایان پارت اول🤍💜
کیمی یه دختر بچه بود که همیشه دوست داشت بازی گوشی کنه، همون لحظه پدر و مادرش می خواستن برای کیمی خوراکی بگیرن تا ساکت شه و خاله ایزومی رو گذاشتن پیشش.
وقتی که پدر و مادرش رفتن خرید همونجا پدر و مادرِش تصادف می کنن و فوت می شن.
به خاله ایزومی زنگ زدن و گفتن:شما خالهی کیمی هستید؟
خاله ایزومی:بل چطور؟
گفت:پدر و مادر کیمی تصادف کردن و فوت شدن،تسلیت می گم.
خاله ایزومی:یعنی چییی نباید این اتفاق می افتاد
(قطع کردن)
خاله ایزومی سعی کرد به کیمی نگه که مادر و پدرش تصادف کردن و فوت شدن.
خاله ایزومی کیمی رو بزرگ کرد و بهش غذا های خوشمزه ای می داد.
کیمی اون موقع بچه بود ولی....
پایان پارت اول🤍💜
۲.۵k
۳۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.