پارت سوم فیک
رفتن بیرون اما چون بارون گرفت زود برگشتن تو ماشین تو راه خونه ا/ت باهم حرف زدن
ا/ت:جونگ کوک
کوک:*دستشو رو دستاش گذاشت*جانم
ا/ت:ببین من برای تحصیل اومدم کره و سال دیگه باید برگردم ایران پیش پدر مادرم
کوک:این تا قبل از آشنا شدن با من بود
ا/ت:من تو رو از وقتی دوازده سالم بود میشناختم و عاشقت بودم
کوک: چی؟ یعنی تو ؟
ا/ت:اوهوم من آرمیم
پارت بعد خیلی زودتر میاد
الان وسط امتحانم ببخشید ولی یه نیم ساعت دیگه که تموم شد پارت بعدی رو میذارم 😃🙌🏽
ا/ت:جونگ کوک
کوک:*دستشو رو دستاش گذاشت*جانم
ا/ت:ببین من برای تحصیل اومدم کره و سال دیگه باید برگردم ایران پیش پدر مادرم
کوک:این تا قبل از آشنا شدن با من بود
ا/ت:من تو رو از وقتی دوازده سالم بود میشناختم و عاشقت بودم
کوک: چی؟ یعنی تو ؟
ا/ت:اوهوم من آرمیم
پارت بعد خیلی زودتر میاد
الان وسط امتحانم ببخشید ولی یه نیم ساعت دیگه که تموم شد پارت بعدی رو میذارم 😃🙌🏽
۱۱.۳k
۲۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.