عشق به یک فرشته
پارت ۱۶
ات :دوست پسرم کجا بود هان .
کوک :همسرم هستن
منو جیمین بر گشتیم نگاش کردیم ، بعد جیمین با تعجب به من نگاه کردو گفت
جیمین:شلیل مرده بال پریده .
ات :توضیح میدم .
جیمین :تو ضیح بده زود ور پریده .
خلاصه بگم تا ۲ ساعت داشتم بهش توضیح میدادم که بلخره گرفت
جیمین : خدای من اون عوضی جئون و دیدی باورم نمیشه ات بدبخت شدی اگر عاشقت شده باشه
کلی بلا سرمون میاره تا ترو بدست بیاره
کوک :غلط کرده مرتیکه .
جیمین :تو خودتم یه غلطی بدبخت .
کوک :تو خودت بدترین بودی پلوووو
خلاصه جیمین بگو کک بگو اونقدر باهم دعوا کردن که آخرش ات مجبور شد از قدرتش استفاده
کنه که این دوتا بچه رو از هم جدا کنه .
ات :خب الان پدر بزرگ زئوس و مادر بزرگ آتنا نباید دربارش چیزی بدونن اوکی
جیمین :اوکی ولی نامجون
ات :اونم خودم میدونم چیکار کنم
جیمین :ولی واقعا عاشق این پخمه خرگوش شدی
کوک :با کی بودی جوجه .
ات :بسه
کوک.....
لایک :۱۵ کامنت ۱۵ فالو
ات :دوست پسرم کجا بود هان .
کوک :همسرم هستن
منو جیمین بر گشتیم نگاش کردیم ، بعد جیمین با تعجب به من نگاه کردو گفت
جیمین:شلیل مرده بال پریده .
ات :توضیح میدم .
جیمین :تو ضیح بده زود ور پریده .
خلاصه بگم تا ۲ ساعت داشتم بهش توضیح میدادم که بلخره گرفت
جیمین : خدای من اون عوضی جئون و دیدی باورم نمیشه ات بدبخت شدی اگر عاشقت شده باشه
کلی بلا سرمون میاره تا ترو بدست بیاره
کوک :غلط کرده مرتیکه .
جیمین :تو خودتم یه غلطی بدبخت .
کوک :تو خودت بدترین بودی پلوووو
خلاصه جیمین بگو کک بگو اونقدر باهم دعوا کردن که آخرش ات مجبور شد از قدرتش استفاده
کنه که این دوتا بچه رو از هم جدا کنه .
ات :خب الان پدر بزرگ زئوس و مادر بزرگ آتنا نباید دربارش چیزی بدونن اوکی
جیمین :اوکی ولی نامجون
ات :اونم خودم میدونم چیکار کنم
جیمین :ولی واقعا عاشق این پخمه خرگوش شدی
کوک :با کی بودی جوجه .
ات :بسه
کوک.....
لایک :۱۵ کامنت ۱۵ فالو
۳.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.