My wild mafia پارت 19
صبح
از خواب پاشدیم قرار بود بریم جنگلو بگردیم ی جایی بود ک قبلا با ات اومده بودیم وقتی بچه بودیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم چون ماشین رد نمیشد یجایی پارک کردیم پیاده شدیم چشای ات بستم
ات: نمیخوایی بگی کجا میریم
جیمین: نچچچ خب رسیدیم اماده اییی ووو سوپراییزززز
چشماشو باز کردم
ات
باورم نمیشد جیمین اورده بودتم ب ابشار بچگیمون خیلی خوشحال شدمم پریدم بغل جیمین
ات: جیمینااا مرسییی
جیمین: خواهششش قول میدم یروزم با بچمون بیایم اینجا
ات: میدونستی چقدر فرصت طلبی هانی
جیمین: یسسس میدونم 😈
ات: پرووووو
عمق ابشار کم بود چون پاییین ابشار وایساده بودیم رفتم جلو پیش جیمین یکم شیططونی کنم
ات: جیمیننننننننننن
جیمین: جانممممممم
رفتم نزدیکش دستامو گذاشتم رو شونش
ات. میدونیمن چقدررر چقدررر بچه دوست دارم
جیمین: اومم بیب معلومه شب عروسی بهت خوش گذشته نه
ات: خوش ک نه ولی با بچمون بیایم اینجا و من تورو اروم اروم هلش دادم پایین افتاد تو اب
ات: اینم تلافیی پریشب ک ترسوندیم 😝😝😝😝
جیمین: ایی پروووو من گیرت بیارم کشتمت از اب اومد بیرون دنبالم دویید ک گیرم اورد لباسش خیس بود چسبیده بود ب عضله هاش خیلی سک. سی شده بود نفس نفس میزد دستمو گذاشته بودم رو سینش ک با نیش خند گفت: خیس بودن بهم میاد اب دهنمو با صدا قورت دادم
نزدیکم شد و لبامو شکار کرد بالاخره از شک در اومدم و منم همراهیش کردم از هم جدا شدیم ک جیمین بلندم کرد دستو پا میزدم
ات: جیمیننننن ولم کنن کجا میبری نکن دلم درد گرفت 🥺هیچی نمیگفت فقط میخندید میرفت نزدیک ابشار هم من هم خودشو پرت کرد تو اب جیغ زدم
جیمین: بیبب حالا خیس بودن بتو هم میاد 😝😝
اب پاشیدم تو صورتشششش
ات: پرووو هیزززز یکم اب بازی کردیم خرتو پرت خوردیم نزدیک غروب بود وسایلم جمع کرده بودیم ک بعد از اینجا برگردیم عمارت تو بغل جیمین داشتیم جنگلو نگاه میکردیم
شب
راه افتاده بودیم طرف عمارت رسیدیم خدمتکارا وسایلو جمع میکردن جیمین خیلی خسته بود بوسش کردم ک گفت میره بخوابه منم رفتم پیش نینا خیلی دلم براش تنگ شده بود داشت با موچی خرگوشم بازی میکرد تو این مدت ک نبودم قرار بود ازش مراقبت کنه
ات: واقعا اون خرگوشو بیشتر از من دوست داری 🥺😝
نینا: اتتتتتتتتتتتتتتتت دلم برات ی توچولوووو شده بوددد
ات: منم همینطور همو بغل کرده بودیم معلوم بود خیلی مراقب موچی بود ک تپلو شده بود
نینا: مگه میشه من تورو خیلیی دوست دارم تو این مدت نبودی دلم تنگ شده بود بلات 🥺
ات: ایییی کیوتتتتت بیا بریم پیش اجومااا
رفتیم پیش اجوما
ات: اجومااااا
اجوما. واییی ات اومدی دخترم دلم برات تنگ شده بود
ات. منم همینطور
یکم نشستیم همه چیو براشون تعریف کردم ک سر قضیه پ. ریودیم اجوما خندش گرفت گفت
اجوما. ای دختر از دست تو الان ارباب همه کارته هر رازیم داشته باشی باید بهش بگی خجالت چی داره اخه
ات. درست میگی ولی خب باره اولم بودد
قرار شد برا شب بخاطر ما اجوما همرو دعوت کنه بیان
رفتم بالا تو اتاق مشترکمون جیمین نبودش از صدای اب معلوم بود رفته حموم خودمو پرت کردم رو تخت یکم ک گذشت جیمین با ی شلوار فقط تنش بود تو چارچوب در وایساده بود وقتی نگاش کردم با اخم اومد سمتم
جیمین: ات مگه تو دلت درد نمیکنه چرا بیب خودتو اینطوری پرت میکنی رو تخت
ات: بببشید هانی🥺
جیمین: خیلی خب خانم لوس بیا بغلم
رفتم تو بغلش بهش گفتم ک قرار اعضا با دوست دختراشون بیاد وایسااا فقط کلههه لیسارو میکنممم بهم نگفتشش با ته تو رابطسس الااااغغغغ
شب شده بود
ی لباس نسبتا مجلسی پوشیدم کفشمم پوشیدم موهامو دم اسبی بستم ارایش کیوت کردم گردنبندی ک جیمین برای روز عروسیمون خریده بودو انداختم خودمو تو اینه دیدم ک جیمین درو باز کرد اومد سمتم بوسیدم
ات.خیلی جذاب شدی مواظب باش کسی ندوزدتت
جیمین. من فقط مال یکیم اونم تویی تو هم خیلیی خوشگلییی همه دنیا میدونن ی الهه زیبایی مثل تو دارم برا همین نمیتونن حتی چپ نگاه کنن اونوقت قبرشونو کندن
ات. عاشقتم
جییمین . منم بغلش کردم ک صدای کوک میومد داد میزد
کوک: دوووووو زوجججججج میمونننن کجاییییدددد
جیمین. بخدا ک اخر خودم میکشمش اینو
ات خندیدم گفتم
ات. خیلی خب اول بزار شیرموزاشو بخوره بعد بکشش با هم خندیدیم رفتیم پایین پیش بقیه لیسا دوست دختر ته
لینا دوست دختر کوک
جیهو دوست دختر نامجون
رز دوست دختر شوگا
الیس دوست دختر جین
الا دوست دختر جیهوپ همه بودن همرو بغل کردیم من با دخترا رفتیم حیاط پسرا هم داخل بودن
امیدوارم دوست داشته باشید♥♥
از خواب پاشدیم قرار بود بریم جنگلو بگردیم ی جایی بود ک قبلا با ات اومده بودیم وقتی بچه بودیم سوار ماشین شدیم راه افتادیم چون ماشین رد نمیشد یجایی پارک کردیم پیاده شدیم چشای ات بستم
ات: نمیخوایی بگی کجا میریم
جیمین: نچچچ خب رسیدیم اماده اییی ووو سوپراییزززز
چشماشو باز کردم
ات
باورم نمیشد جیمین اورده بودتم ب ابشار بچگیمون خیلی خوشحال شدمم پریدم بغل جیمین
ات: جیمینااا مرسییی
جیمین: خواهششش قول میدم یروزم با بچمون بیایم اینجا
ات: میدونستی چقدر فرصت طلبی هانی
جیمین: یسسس میدونم 😈
ات: پرووووو
عمق ابشار کم بود چون پاییین ابشار وایساده بودیم رفتم جلو پیش جیمین یکم شیططونی کنم
ات: جیمیننننننننننن
جیمین: جانممممممم
رفتم نزدیکش دستامو گذاشتم رو شونش
ات. میدونیمن چقدررر چقدررر بچه دوست دارم
جیمین: اومم بیب معلومه شب عروسی بهت خوش گذشته نه
ات: خوش ک نه ولی با بچمون بیایم اینجا و من تورو اروم اروم هلش دادم پایین افتاد تو اب
ات: اینم تلافیی پریشب ک ترسوندیم 😝😝😝😝
جیمین: ایی پروووو من گیرت بیارم کشتمت از اب اومد بیرون دنبالم دویید ک گیرم اورد لباسش خیس بود چسبیده بود ب عضله هاش خیلی سک. سی شده بود نفس نفس میزد دستمو گذاشته بودم رو سینش ک با نیش خند گفت: خیس بودن بهم میاد اب دهنمو با صدا قورت دادم
نزدیکم شد و لبامو شکار کرد بالاخره از شک در اومدم و منم همراهیش کردم از هم جدا شدیم ک جیمین بلندم کرد دستو پا میزدم
ات: جیمیننننن ولم کنن کجا میبری نکن دلم درد گرفت 🥺هیچی نمیگفت فقط میخندید میرفت نزدیک ابشار هم من هم خودشو پرت کرد تو اب جیغ زدم
جیمین: بیبب حالا خیس بودن بتو هم میاد 😝😝
اب پاشیدم تو صورتشششش
ات: پرووو هیزززز یکم اب بازی کردیم خرتو پرت خوردیم نزدیک غروب بود وسایلم جمع کرده بودیم ک بعد از اینجا برگردیم عمارت تو بغل جیمین داشتیم جنگلو نگاه میکردیم
شب
راه افتاده بودیم طرف عمارت رسیدیم خدمتکارا وسایلو جمع میکردن جیمین خیلی خسته بود بوسش کردم ک گفت میره بخوابه منم رفتم پیش نینا خیلی دلم براش تنگ شده بود داشت با موچی خرگوشم بازی میکرد تو این مدت ک نبودم قرار بود ازش مراقبت کنه
ات: واقعا اون خرگوشو بیشتر از من دوست داری 🥺😝
نینا: اتتتتتتتتتتتتتتتت دلم برات ی توچولوووو شده بوددد
ات: منم همینطور همو بغل کرده بودیم معلوم بود خیلی مراقب موچی بود ک تپلو شده بود
نینا: مگه میشه من تورو خیلیی دوست دارم تو این مدت نبودی دلم تنگ شده بود بلات 🥺
ات: ایییی کیوتتتتت بیا بریم پیش اجومااا
رفتیم پیش اجوما
ات: اجومااااا
اجوما. واییی ات اومدی دخترم دلم برات تنگ شده بود
ات. منم همینطور
یکم نشستیم همه چیو براشون تعریف کردم ک سر قضیه پ. ریودیم اجوما خندش گرفت گفت
اجوما. ای دختر از دست تو الان ارباب همه کارته هر رازیم داشته باشی باید بهش بگی خجالت چی داره اخه
ات. درست میگی ولی خب باره اولم بودد
قرار شد برا شب بخاطر ما اجوما همرو دعوت کنه بیان
رفتم بالا تو اتاق مشترکمون جیمین نبودش از صدای اب معلوم بود رفته حموم خودمو پرت کردم رو تخت یکم ک گذشت جیمین با ی شلوار فقط تنش بود تو چارچوب در وایساده بود وقتی نگاش کردم با اخم اومد سمتم
جیمین: ات مگه تو دلت درد نمیکنه چرا بیب خودتو اینطوری پرت میکنی رو تخت
ات: بببشید هانی🥺
جیمین: خیلی خب خانم لوس بیا بغلم
رفتم تو بغلش بهش گفتم ک قرار اعضا با دوست دختراشون بیاد وایسااا فقط کلههه لیسارو میکنممم بهم نگفتشش با ته تو رابطسس الااااغغغغ
شب شده بود
ی لباس نسبتا مجلسی پوشیدم کفشمم پوشیدم موهامو دم اسبی بستم ارایش کیوت کردم گردنبندی ک جیمین برای روز عروسیمون خریده بودو انداختم خودمو تو اینه دیدم ک جیمین درو باز کرد اومد سمتم بوسیدم
ات.خیلی جذاب شدی مواظب باش کسی ندوزدتت
جیمین. من فقط مال یکیم اونم تویی تو هم خیلیی خوشگلییی همه دنیا میدونن ی الهه زیبایی مثل تو دارم برا همین نمیتونن حتی چپ نگاه کنن اونوقت قبرشونو کندن
ات. عاشقتم
جییمین . منم بغلش کردم ک صدای کوک میومد داد میزد
کوک: دوووووو زوجججججج میمونننن کجاییییدددد
جیمین. بخدا ک اخر خودم میکشمش اینو
ات خندیدم گفتم
ات. خیلی خب اول بزار شیرموزاشو بخوره بعد بکشش با هم خندیدیم رفتیم پایین پیش بقیه لیسا دوست دختر ته
لینا دوست دختر کوک
جیهو دوست دختر نامجون
رز دوست دختر شوگا
الیس دوست دختر جین
الا دوست دختر جیهوپ همه بودن همرو بغل کردیم من با دخترا رفتیم حیاط پسرا هم داخل بودن
امیدوارم دوست داشته باشید♥♥
۵۲.۳k
۱۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.