فن فیک * زندگی دوباره
پارت 9
مایکی : کن چین😕
دراکن: هوم😑
مایکی : چرا اینا مثل بز نگاه می کنن🐐
دراکن : چون بز ان🐐
مایکی : باجیییی😄
باجی : ها چیه😑
مایکی : چیفویو کو😃
باجی : الان هاست بیاد😑 .... فویو چش شده😦
دارکن : نگران این نباش این تا ما رو نکوشه چیزیش نمی شه😑
مایکی : خوابه😉
کازوتورا: جیغغغغغغغغغ 😨
باجی : چته😲
کازوتورا: اون موجود سمی رو ازم دور کنین😱
فویو : م..😴
میتسویا : چی داره میگه
فویو : من.....😪
باجی : حص می کنم داره وسیت می گه 😑
میتسویا : مطمئنی چیزی نخورده😯
داکن : من چه بدونم وسط پاری شون امدم😐
میتسویا و باجی : پا... پارتی😦
دراکن : مایکی راستش رو بگو چیزی خورده یا نه😒
مایکی: خوب راستش می خواست ویسکی بخوره که😅 ...
باجی : چیییییی ویسکی خوردهههههه😨
مایکی : ولی...😐
میتسویا : خاک عالم جواب چیفویو رو چی بدیم😨
فویو : من یه...😴
دراکن : از همین حالا حزیون داره می گه😦
فویو : من یه پرندم آرزو دارم 😴
دراکن و باجی و میتسویا : 😑😑😑
باجی : ...... عادیه اینجوری حزیون بگه😑
مایکی : بزارید زرمو بزنمممممم😡
میتسویا : خوب چرا حرص می خوری بگو😊
مایکی : که سانزو زد پس کلش با موخ خورد زمین😬
دراکن : خوب زود تر می گفتی😑
مایکی : 😑😑😑
* آمدن چیفویو
چیفویو : سلام 😄... فویو بازم خوابیده 😑
باجی : بازم ؟😕
چیفویو : قزیش مفصله بعدا می گم😑 ... دراکن کون می شه فویو رو بدارید کنار درخت😅 * اشاره کردن به درخت 🌳
دراکن : باشه 😑
چیفویو : کازوتورا سان چرا رفتید بالای درخت 😕
کازوتورا : هر جا این موجود سمی باشه من نمی یام😢
باجی : معلوم نیست بد بخت رو چیکار کرده😑
میتسویا : فکر کنم باید ببریمش روان پزشک 😐
________________________________________________________
خب خب خب
هیچی نویسنده ساعت 5:30 داره پارت میده 😑 در حالی که از بی خدایی داره میمیره😫
مایکی : کن چین😕
دراکن: هوم😑
مایکی : چرا اینا مثل بز نگاه می کنن🐐
دراکن : چون بز ان🐐
مایکی : باجیییی😄
باجی : ها چیه😑
مایکی : چیفویو کو😃
باجی : الان هاست بیاد😑 .... فویو چش شده😦
دارکن : نگران این نباش این تا ما رو نکوشه چیزیش نمی شه😑
مایکی : خوابه😉
کازوتورا: جیغغغغغغغغغ 😨
باجی : چته😲
کازوتورا: اون موجود سمی رو ازم دور کنین😱
فویو : م..😴
میتسویا : چی داره میگه
فویو : من.....😪
باجی : حص می کنم داره وسیت می گه 😑
میتسویا : مطمئنی چیزی نخورده😯
داکن : من چه بدونم وسط پاری شون امدم😐
میتسویا و باجی : پا... پارتی😦
دراکن : مایکی راستش رو بگو چیزی خورده یا نه😒
مایکی: خوب راستش می خواست ویسکی بخوره که😅 ...
باجی : چیییییی ویسکی خوردهههههه😨
مایکی : ولی...😐
میتسویا : خاک عالم جواب چیفویو رو چی بدیم😨
فویو : من یه...😴
دراکن : از همین حالا حزیون داره می گه😦
فویو : من یه پرندم آرزو دارم 😴
دراکن و باجی و میتسویا : 😑😑😑
باجی : ...... عادیه اینجوری حزیون بگه😑
مایکی : بزارید زرمو بزنمممممم😡
میتسویا : خوب چرا حرص می خوری بگو😊
مایکی : که سانزو زد پس کلش با موخ خورد زمین😬
دراکن : خوب زود تر می گفتی😑
مایکی : 😑😑😑
* آمدن چیفویو
چیفویو : سلام 😄... فویو بازم خوابیده 😑
باجی : بازم ؟😕
چیفویو : قزیش مفصله بعدا می گم😑 ... دراکن کون می شه فویو رو بدارید کنار درخت😅 * اشاره کردن به درخت 🌳
دراکن : باشه 😑
چیفویو : کازوتورا سان چرا رفتید بالای درخت 😕
کازوتورا : هر جا این موجود سمی باشه من نمی یام😢
باجی : معلوم نیست بد بخت رو چیکار کرده😑
میتسویا : فکر کنم باید ببریمش روان پزشک 😐
________________________________________________________
خب خب خب
هیچی نویسنده ساعت 5:30 داره پارت میده 😑 در حالی که از بی خدایی داره میمیره😫
۷.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.