Pt49
{از زبان یونگی} عباس اقا جلو تلویزن با دهن باز در حال خرپوف بود پدرام خیلی سوسکی ریز رفت سمت شلوار عباس اقا از تو جیب شلوار پارچه ای ش سویج پیکان در اورد پدرام: بزن بریم از خونه خارج شدیم رفتیم سمت پیکان که با صدای کلفت ی نفر برق از سر پدرام پرید پدرام: به به...به به( با استرس)اقا کامبیز ازین ورا... ( اگه پارتای قبلو به یاد داشته باشید اقا کامبیز گودرزی لات محله بچه خیلی با غیرت با حیایی هم هس) کامبیز: شنیدم پری شب دامادتون با پسر حسین شاتری دعوا گرفته پدرام: بله...بله..بله چقد خبرا زود به گوشتون میرسه کامبیز: با حضور اقا کاظم مگه میشه ما از چیزی بیخبر بمونیم پدرام: جالبه...اخه...خونه خاله خانم ما...تو مگس اباده...ولی ما تو پشه اباد میشینیم چجوری...اقا کاظم از اونجا خبر دار شده ک ما دعوا کردیم کامیبز: داش تو مگه نمیدونی خونه پدری کاظم همون خونه روبه رو اقا اسلانیناس پدرام: اون تویله( استبل) کامیبز: جون داداش؟ پدرام: هیچی ...اها یادم رف معرفی کنم داماد خلمون...ببخشید داماد گلمون اقا مین یونگی معروف ب اگوست...اگوست.. پدرام نگاهی ب بونگی انداخت یونگی: من اگوست دی هسم معروف به شوگا کامیبز: عه چ باکلاس ...راسته که میگن تو کره شمالی مردم باید فوضولاتشونو تحویل دولت بدن؟ یونگی:😐 من: داشم بحث سیاسی نکن در حال بحث کردن بودن که یه مردی یا یه بیژامه راه راه ابی سفید با ی دونه افتابه پلاستیکی اومدن سمتون {از زبان پدرام} کامبیز داش درباره مشکلات این چن وقت فاضلاب محل حرف میزد منم از ترسم بهش گوش میدادم که ی دفعه چشمم افتاد به موجودی به نام کاظم همسایه پدرام: خودا لعنتتت کنه این از کدوم گوری اومد اه اه اه اه( یواش) کاظم همسایه: به به حال شما چطوره؟( با لحجه شیرازی) پدرام:ب کوری چشم بعضیا حالم خوبه کاظم: عه پس اقا یونگی اقا یونگی ک میگن شمایی(لحجه شیرازی) یونگی: بل منم خوشبختم کاظم : جایی تشریف میبرید؟ پدرام: فوضولیش به تو نیومده کاظم: عباس اقا در جریانه که میخوای ماشین ورداری پدرام: ببین این داماد ما قاتی دارها میگم بگیره ی فص کتکت بزنه ها من: از هیکل خودت مایه بزار بچه پرو کامبیز میزنه تو سر پدرام :برو اون ور برا من لات بازی در نیار کاظم : عباس اقا در جریان که ۵ماه پیش اون رفیقات اورده بودی خونه {از زبان یونگی}پدرام خیلی زیبا حرصش در اومده بود پدرام: داداش بشین تو ماشین بریم پریدم تو ماشین پدرام: خب بسم الله بریم ماشین روش کرد پاشو گذاش رو گازیونگی: چرا اینقد تند داری میری پدرام: وایس تمرکز منو بهم نزن یونگی: این یاروعا کین؟ پدرام: ب چوخ رفتیم ک چ جوری دنده عقب بگیرم؟ یونگی: مگه تو گواهینامه نداری؟ پدرام: ن یونگی: چییی خاک تو سرتت( ب کره ای) پدرام: هنن یونگی: بیا ابن ور خودم میشینم پشتش باهمدیگ جاهامونو عوض کردیم سریع دنده عقب گرفتم یونگی: اه چقد دنده پیکان سفته،این یاروعا کی بودن؟ پدرام: نوچه های کامیبز یونگی: الان کجا داریم میریم؟ پدرام: قراره ی بازدید تاریخی داشته باشیم یونگی: از کج پدرام: از ی جا،بیین این کوچه رو ببین برو توش ،بعد برو سمت راست،دوباره وارد یه کوچه میشیم ،بعد ی دونه کوچه باریک دیگ تو همون کوچه هس خب بعد میپیچی سمت راست وارد خیابون اصلی میشی تا اینجا اوکیه؟ یونگی:...بقیش تو کامنت
۶.۷k
۱۷ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.