مافیا جذااااب مغرور p:16
کوک : خداحافظ
( فلش بک مکالمه ا.ت و یونا )
ا.ت : سلام
یونا : سلام
ا.ت : بهتری ؟
یونا : آره
راستش ا.ت میشه برگردی کره من خیلی تنهام
ا.ت : واسه خودمم کسل کننده ست تا به مدیر زنگ بزنم اگه پروندم نفرستاده بود برمیگردم
یونا : مرسی عشقم
ا.ت : خب دیگه خداحافظ
یونا : خداحافظی
( پایان مکالمه ا.ت و یونا و فلش یک پیش ا.ت )
ا.ت ویو :
هووف همش این مدتی تو فکر کوک بودم احساس میکنم یه حسایی بهش دارم نه نمیشه ولی نه من نمیتونم خودم رو گول بزنم یونا هم که گفت برگردم پس برمیگردم به مدیر زنگ زدم و گفت میخواستم امروز بفرستم دیگه نمیفرستم و اینا و تموم شد به خلبان شخصیم خبر دادم امشب حرکت کنیم و گفت باشه وسایلم رو هم جمع کردم و الان یکم بخوابم بعد بلند شم کارای دیگه م رو انجام بدم
( فلش بک پیش کوک )
کوک ویو :
یعنی چی که با یه پسر بوده بهت یه پسری نشون بدم جوری بفاکت بدم که خودت بگی غلط کردم ولی من چرا باید برای اون عصبی شم که باد حرف تهیونگ افتادم که گفت عاشق شدی نه نمیشه اما شد حالا که عاشق شدم بدستش میارم و رفتم خوابیدم
( فلش بک پیش ا.ت . دیگه نمی نویسم چیکار کرد )
سوار هواپیما شده بودم که گفت الان فرود میایم بعد پباده شدم دیدم رزی و تهیونگ و یونا منتظرم هستن رفتم و باهمه شون حال و احوال پرسی کردن که همونجور منو یونا همو بغل کرده بودیم گفت مامان حالت خوبه که زد به کمرم و گفتم حالا مگه چی گفتم رو به تهیونگ کردم و گفتم امشب یونا پیش منه نمیدمش
ته : اصن مال خودمه و یونا رو آروم کشید سمت خودش
ا.ت : حالا فقط یه شب ترو خدا
ته : شرط داره
ا.ت : چه شرطی ؟
تهیونگ : بعدن بهت میگم ولی باید قبول کنی
ا.ت : باشه هر چی باشه
تهیونگ : پس توافق کردیم بیاید برسونمتون
ا.ت : باشه
( فلش بک خونه ا.ت اینا )
ا.ت ویو :
اهه یونا و رزی دلم براتون تنگ شده بود که گفتن : ماهم همینطور
گفتن : بیاید امشب پیش هم بخوابیم
گفتن : باشه که رفتم و خوابیدیم
و...
پایان پارت ۱۶
شرط : ۸ تا لایک یا ۴۰ تایی شیم
فیک رو طولانی کنم یا کوتاه ؟ حتما بگید
من برم بخوابم بایییی
( فلش بک مکالمه ا.ت و یونا )
ا.ت : سلام
یونا : سلام
ا.ت : بهتری ؟
یونا : آره
راستش ا.ت میشه برگردی کره من خیلی تنهام
ا.ت : واسه خودمم کسل کننده ست تا به مدیر زنگ بزنم اگه پروندم نفرستاده بود برمیگردم
یونا : مرسی عشقم
ا.ت : خب دیگه خداحافظ
یونا : خداحافظی
( پایان مکالمه ا.ت و یونا و فلش یک پیش ا.ت )
ا.ت ویو :
هووف همش این مدتی تو فکر کوک بودم احساس میکنم یه حسایی بهش دارم نه نمیشه ولی نه من نمیتونم خودم رو گول بزنم یونا هم که گفت برگردم پس برمیگردم به مدیر زنگ زدم و گفت میخواستم امروز بفرستم دیگه نمیفرستم و اینا و تموم شد به خلبان شخصیم خبر دادم امشب حرکت کنیم و گفت باشه وسایلم رو هم جمع کردم و الان یکم بخوابم بعد بلند شم کارای دیگه م رو انجام بدم
( فلش بک پیش کوک )
کوک ویو :
یعنی چی که با یه پسر بوده بهت یه پسری نشون بدم جوری بفاکت بدم که خودت بگی غلط کردم ولی من چرا باید برای اون عصبی شم که باد حرف تهیونگ افتادم که گفت عاشق شدی نه نمیشه اما شد حالا که عاشق شدم بدستش میارم و رفتم خوابیدم
( فلش بک پیش ا.ت . دیگه نمی نویسم چیکار کرد )
سوار هواپیما شده بودم که گفت الان فرود میایم بعد پباده شدم دیدم رزی و تهیونگ و یونا منتظرم هستن رفتم و باهمه شون حال و احوال پرسی کردن که همونجور منو یونا همو بغل کرده بودیم گفت مامان حالت خوبه که زد به کمرم و گفتم حالا مگه چی گفتم رو به تهیونگ کردم و گفتم امشب یونا پیش منه نمیدمش
ته : اصن مال خودمه و یونا رو آروم کشید سمت خودش
ا.ت : حالا فقط یه شب ترو خدا
ته : شرط داره
ا.ت : چه شرطی ؟
تهیونگ : بعدن بهت میگم ولی باید قبول کنی
ا.ت : باشه هر چی باشه
تهیونگ : پس توافق کردیم بیاید برسونمتون
ا.ت : باشه
( فلش بک خونه ا.ت اینا )
ا.ت ویو :
اهه یونا و رزی دلم براتون تنگ شده بود که گفتن : ماهم همینطور
گفتن : بیاید امشب پیش هم بخوابیم
گفتن : باشه که رفتم و خوابیدیم
و...
پایان پارت ۱۶
شرط : ۸ تا لایک یا ۴۰ تایی شیم
فیک رو طولانی کنم یا کوتاه ؟ حتما بگید
من برم بخوابم بایییی
۱۳.۲k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.