پارت ۸ : عشق و سرنوشت
( از زبان گندم )
من و گیسو داشتیم گوشت بر میداشتیم که دیدم اون اقا بی ادبه رفت نمیدونم چرا وقتی توی چشماش نگاه میکردم خیلی قیافه کیوت و خرگوشی داشت ولی اون خیلی بی ادب و بی فرهنگه
( از زبان ادمین )
خب دیگه دخترا گوشت و برداشتن و حساب کردن و پلاستیک ها ی خرید و گذاشتن توی صندوق ماشین بعد حرکت کردن به سمت خونه لباس های توی خونه ایشون پوشیدن گندم نشست روی مبل و گفت : گیسو تا من یه انیمه پیدا میکنم بپر یه سری خوراکی بیار گیسو : باشه
( پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد )
گندم : وای گیسو هرچی میگروم انیمه جاسوس در خانواده رو پیدا نمیکنم
گیسو : یه فلش سفید صورتی اونجاست تمام انیمه ها رو ریختم تو این اصلا دو دیقه صبر کن پاستیلارم بردارم خودم میام میزارم
گندم : باشه فقط زود بیا
گیسو : باشه
بعد از سه دقیقه گیسو هم اومد و نشستن فیلم ببنن که گندم داشت چیپس باز میکرد که گیسو گفت : میگم اون اقا هه که امروز توی فروشگاه دیدیم انگار همو میشناختین این درسته ؟؟؟!
گندم : خره این همون کله شویدیی که تو دانشگاه زد به منو بایه معذرت خواهی ساده
گذاشت رفت پسر بی ادب
گیسو : نمی دونم ولی انگار عکسشون رو یه جایی دیدم
گندم : نمی دونم اای اینم که تموم شد من خیلی گرسنمه میایی بریم پیتزا درست کنیم
گیسو : اره بپر بریم
و سریع دخترا رفتن توی اشپزخونه
گندم : خب خب اول پاید چکار کنیم باید خمیر پیتزا رو اول اماده کنیم
گیسو : پس اماده کردن مواد پیتزا با من
( پرش زمانی به ۲۰ دقیقه بعد )
گندم : خب عالیه حلا نیم ساعت دیگه باید بیام خم هنوز حرفش تموم نشده بود که
من و گیسو داشتیم گوشت بر میداشتیم که دیدم اون اقا بی ادبه رفت نمیدونم چرا وقتی توی چشماش نگاه میکردم خیلی قیافه کیوت و خرگوشی داشت ولی اون خیلی بی ادب و بی فرهنگه
( از زبان ادمین )
خب دیگه دخترا گوشت و برداشتن و حساب کردن و پلاستیک ها ی خرید و گذاشتن توی صندوق ماشین بعد حرکت کردن به سمت خونه لباس های توی خونه ایشون پوشیدن گندم نشست روی مبل و گفت : گیسو تا من یه انیمه پیدا میکنم بپر یه سری خوراکی بیار گیسو : باشه
( پرش زمانی به ۱۰ دقیقه بعد )
گندم : وای گیسو هرچی میگروم انیمه جاسوس در خانواده رو پیدا نمیکنم
گیسو : یه فلش سفید صورتی اونجاست تمام انیمه ها رو ریختم تو این اصلا دو دیقه صبر کن پاستیلارم بردارم خودم میام میزارم
گندم : باشه فقط زود بیا
گیسو : باشه
بعد از سه دقیقه گیسو هم اومد و نشستن فیلم ببنن که گندم داشت چیپس باز میکرد که گیسو گفت : میگم اون اقا هه که امروز توی فروشگاه دیدیم انگار همو میشناختین این درسته ؟؟؟!
گندم : خره این همون کله شویدیی که تو دانشگاه زد به منو بایه معذرت خواهی ساده
گذاشت رفت پسر بی ادب
گیسو : نمی دونم ولی انگار عکسشون رو یه جایی دیدم
گندم : نمی دونم اای اینم که تموم شد من خیلی گرسنمه میایی بریم پیتزا درست کنیم
گیسو : اره بپر بریم
و سریع دخترا رفتن توی اشپزخونه
گندم : خب خب اول پاید چکار کنیم باید خمیر پیتزا رو اول اماده کنیم
گیسو : پس اماده کردن مواد پیتزا با من
( پرش زمانی به ۲۰ دقیقه بعد )
گندم : خب عالیه حلا نیم ساعت دیگه باید بیام خم هنوز حرفش تموم نشده بود که
۵.۲k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.