تک پارتی (وقتی دستت رو میبری )
#لینو
#استری_کیدز
سر میز نشسته بودی و داشتی برای پروژه ای که بر عهده داشتی ، چند تا تیکه مقوا رو برش میدادی.
لینو روی تخت دراز کشیده بود و با موبایل ور میرفت اما هر از گاهی نگاهت میکرد و حواسش بهت بود.
بلاخره بعد از علامت گذاری...کاتر رو برداشتی و شروع کردی به قطعه قطعه جدا کردن تیکه های لازم از مقوا....
همه چی داشت خوب میرفت تا اینکه وسط برش حواست نیست و مقوا از زیر دستت کشیده میشه و کاتری که توی دستت بود خراش عمیقی روی انگشت اشارت به وجود میاره.
با دیدن خون سریع کاتر رو کنار میزاری و انگشتت رو میگیری
+ ای
لینو با شنیدن صدات سرش رو بالا میگیره که با دست خونی تو مواجه میشه.
به سرعت از روی تخت بلند میشن و سمتت میاد.
دستت رو توی دستش میگیره و بعد با اخم نگاهت میکنه
_ یعنی بخاطر یک کار ساده هم باید همچین بلایی سر خودت بیاری ؟
سرت رو پایین انداختی و ترجیح دادی چیزی نگی که سریع از اتاق بیرون رفت و بعد از یک دقیقه با جعبه ی کمک های اولیه وارد اتاق شد
جلوی صندلیی که روش نشسته بودی زانو زد و مشغول باز کردن جعبه شد و چند تا چسب و کرم رو از توش برداشت
+ل..لینو...نیازی نیست
با چشمای ترسناکش بهت خیره شد که تصمیم گرفتی دهنت رو ببندی و بزاری هر کاری میخواد انجام بده.
روت خم شد و شروع کرد به تمیز کردن انگشتت
_ از این به بعد دیگه حق نداری کاتر دستت بگیری
میخواستی مخالفت کنی که بازم با چشمای خشنش نگاهت کرد و باعث شد پشیمون بشی و آروم سرت رو تکون بدی.
پنبه هارو کنار گذاشت و چسب زخم رو برداشت و به سمت زخم انگشتم برد
_ از این به بعد هم اینطور پروژه هارو قبول نمیکنی
تعجب کردی
+ یااا....مینهویااا
نگاهش رو بهت داد
_ چیه؟...نکنه میخوای بلای بدتر از این سر خودت بیاری ؟
+ اینقدر حساس نباش....این فقط یک زخم کوچیکه
با عصبانیت نگاهش رو بهت داد
_ زخمکوچیک؟....میدونیچقدر خون اومد ازش ؟....بعد میگی زخم کوچیکه؟
سرت رو پایین انداختی
+ متاسفم....من...من....فقط نمیخوام اینقدر نگران باشی
لینو نفس عمیقی کشید و کمی به سمتت اومد و تورو توی بغلش گرفت
_ تو همه ی منی....وقتی دردی میکشی و جاییت زخمی میشه...احساس میکنم روی قلب منم خش میوفته....
بعد چشمای مهربونش رو بهت داد
_ نمیخوام عشق من...دختری که دوستش دارم کوچیک ترین آسیبی ببینه
از این حرفاش خنده ات گرفت و بوسه ای به لپش زدی
+ منم عاشقتم و دلم نمیخواد آسیبی ببینی
لینو بوسه ای به پیشونیت زد
_ پس...فعلا بیخیال این پروژه شو...بیا فعلا با هم دیگه وقت بگذرونیم عشق من
#استری_کیدز
سر میز نشسته بودی و داشتی برای پروژه ای که بر عهده داشتی ، چند تا تیکه مقوا رو برش میدادی.
لینو روی تخت دراز کشیده بود و با موبایل ور میرفت اما هر از گاهی نگاهت میکرد و حواسش بهت بود.
بلاخره بعد از علامت گذاری...کاتر رو برداشتی و شروع کردی به قطعه قطعه جدا کردن تیکه های لازم از مقوا....
همه چی داشت خوب میرفت تا اینکه وسط برش حواست نیست و مقوا از زیر دستت کشیده میشه و کاتری که توی دستت بود خراش عمیقی روی انگشت اشارت به وجود میاره.
با دیدن خون سریع کاتر رو کنار میزاری و انگشتت رو میگیری
+ ای
لینو با شنیدن صدات سرش رو بالا میگیره که با دست خونی تو مواجه میشه.
به سرعت از روی تخت بلند میشن و سمتت میاد.
دستت رو توی دستش میگیره و بعد با اخم نگاهت میکنه
_ یعنی بخاطر یک کار ساده هم باید همچین بلایی سر خودت بیاری ؟
سرت رو پایین انداختی و ترجیح دادی چیزی نگی که سریع از اتاق بیرون رفت و بعد از یک دقیقه با جعبه ی کمک های اولیه وارد اتاق شد
جلوی صندلیی که روش نشسته بودی زانو زد و مشغول باز کردن جعبه شد و چند تا چسب و کرم رو از توش برداشت
+ل..لینو...نیازی نیست
با چشمای ترسناکش بهت خیره شد که تصمیم گرفتی دهنت رو ببندی و بزاری هر کاری میخواد انجام بده.
روت خم شد و شروع کرد به تمیز کردن انگشتت
_ از این به بعد دیگه حق نداری کاتر دستت بگیری
میخواستی مخالفت کنی که بازم با چشمای خشنش نگاهت کرد و باعث شد پشیمون بشی و آروم سرت رو تکون بدی.
پنبه هارو کنار گذاشت و چسب زخم رو برداشت و به سمت زخم انگشتم برد
_ از این به بعد هم اینطور پروژه هارو قبول نمیکنی
تعجب کردی
+ یااا....مینهویااا
نگاهش رو بهت داد
_ چیه؟...نکنه میخوای بلای بدتر از این سر خودت بیاری ؟
+ اینقدر حساس نباش....این فقط یک زخم کوچیکه
با عصبانیت نگاهش رو بهت داد
_ زخمکوچیک؟....میدونیچقدر خون اومد ازش ؟....بعد میگی زخم کوچیکه؟
سرت رو پایین انداختی
+ متاسفم....من...من....فقط نمیخوام اینقدر نگران باشی
لینو نفس عمیقی کشید و کمی به سمتت اومد و تورو توی بغلش گرفت
_ تو همه ی منی....وقتی دردی میکشی و جاییت زخمی میشه...احساس میکنم روی قلب منم خش میوفته....
بعد چشمای مهربونش رو بهت داد
_ نمیخوام عشق من...دختری که دوستش دارم کوچیک ترین آسیبی ببینه
از این حرفاش خنده ات گرفت و بوسه ای به لپش زدی
+ منم عاشقتم و دلم نمیخواد آسیبی ببینی
لینو بوسه ای به پیشونیت زد
_ پس...فعلا بیخیال این پروژه شو...بیا فعلا با هم دیگه وقت بگذرونیم عشق من
۳۱.۰k
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.