پارت ۲
هفته ی بعد:
+جیمین شی
_جانم
+میشه منو امروز ببری بیرون
_م من متاسفم امروز خیلی کار دارم
من هر سال در این موقع با پدربزرگ یا تنهایی میرفتم بیرون ،چون بنظرم روز خاصی میومد دلیلش هم هلالی بودن ماه بود(🌕)
+اشکالی نداره
روی تختم گریه میکردم انقد گریه کرده بودم که بالشتم خیس شده بود
و کم کم خوابم برد
با صدای در زدن از خواب پریدم ولی اهمیتی ندادم و دوباره چرا زدم که در به آرامی باز شد......
_دایون
باصدای جیمین از خواب پریدم
+جیمین شییی
جیمین خیلی کار داشت ولی هرجور شده بود خودش رو به دایون رسوندن بود
و مادربزرگ هم جلوی در اتاق به دایون و جیمین لبخند میزد.....
+جیمین شی
_جانم
+میشه منو امروز ببری بیرون
_م من متاسفم امروز خیلی کار دارم
من هر سال در این موقع با پدربزرگ یا تنهایی میرفتم بیرون ،چون بنظرم روز خاصی میومد دلیلش هم هلالی بودن ماه بود(🌕)
+اشکالی نداره
روی تختم گریه میکردم انقد گریه کرده بودم که بالشتم خیس شده بود
و کم کم خوابم برد
با صدای در زدن از خواب پریدم ولی اهمیتی ندادم و دوباره چرا زدم که در به آرامی باز شد......
_دایون
باصدای جیمین از خواب پریدم
+جیمین شییی
جیمین خیلی کار داشت ولی هرجور شده بود خودش رو به دایون رسوندن بود
و مادربزرگ هم جلوی در اتاق به دایون و جیمین لبخند میزد.....
۵.۰k
۱۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.