رمان ولگرد
رمان ولگرد
پارت بیست و یکم
آرام
بردیا سرش به طرفین تکون داد و گفت-آخه چطوری اینکارو کنم؟
+بابا تو فقط قراره......
ادامه حرفم با عربده ی آرمین و قطع شدن آهنگ دیگه نگفتم.
چرخیدم سمت صدا و گوشام تیز کردم.
-مگه خودت ناموس نداری بی شرف؟؟دوس نداری که بدم دخترتُ بی عفت کنن.
صدای خنده ای اومد و پشتبندش صدای یه مرد دیگه-همچین کاری نمیتونی انجام بدی...
ساکت شد انگار که بخواد فکر کنه.
-یه جمله معروف داری ، بذار فکر کنم....آهان آره؛نه زن نه بچه.ندیدم تا حالا توی کارات پای بچه یا زن باز بشه.
همه چرخیده بودن سمت پله های ته کلوپ و داشتن به حرفای اونا گوش میکردن.با اینکه همشون آمریکایی بودن ولی جوری گوش میکردن که انگار فارسی بلدن.
دوباره صدای آرمین بلند شد-منو ببین امضات و اثر انگشتت زیر این نوشته ها هستش.یعنی قبول کردی که فردا عتیقه هارو میفرستی وگرنه یه بی ناموسی.دلت که نمیخاد اینارو نشون همه بدم و بگم که ناصری یه بی ناموسه؟
دیگه حرفی زده نشد.ولی صدای پاهایی رو پله های آهنی نشون میداد که کسی داره پایین میاد.
بالاخره آرمین پایین پله ها نمایان شد.با چش همه جارو از نظر گذروند.
سریع چرخیدم طرف بردیا و گفتم+شمارت بده زود.
بردیا هول شد و با دستپاچگی کارتی از جیبش بیرون آورد و گرفت سمتم.
کارت محکم تو دستم گرفتم و نفس عمیقی کشیدم.
چرخیدم سمت آرمین که انگار داشت دنبال من میگشت.
چشش افتاد بهم و با قدم های بلند بهم نزدیک شد.تا رسید دستم محکم گرفت تو دستش و پشت سر خودش کشید.
دستم به اشاره اینکه بهت زنگ میزنم به بردیا تکون دادم و اون با سکوت نگام کرد.
•••••••••
+نمیخای بگی چی شده؟
جوابی نداد و بیشتر سرش تو موهام فرو برد.
+حداقل بذار برم بخوابم.
لب زد-مگه زن و شوهرا با هم نمیخوابن؟
چیزی نگفتم که گفت-هوم؟حرفم جواب نداشت؟
+اجازه میدی فردا برم خونه ی بابام؟
-بحثُ عوض کردی که ملکه.
مشتی به سینه اش زدم و گفتم+عه اذیتم نکن دیگه.
آروم و مردونه خندید و گفت-باشه فردا میگم شاهرخ ببرتت.
در جوابش سکوت کردم که پاشد نشست و گفت-نمیگی مرسی نه؟
شیطتنم گل کرد و ابروهام به معنای نه بالا انداختم.
دستاش به شکمم نزدیک شدن-یه حرف دوبار تکرار نمیکنما.
خندیدم که عین فشنگ از جاش پرید و شروع کرد به قلقلک دادنم.
+غلط کردممم.
-فایده ای ندارههه.
انقدر قلقلکم داد که خودش خسته شد و کنارم دراز کشید.
+برم لباسم عوض کنم؟
سری تکون داد که از اتاقش زدم بیرون و رفتم تو اتاق خودم.
در برای اطمینان قفل کردم و بعدش با عوض کردن لباسم نشستم رو تخت.
پارت بیست و یکم
آرام
بردیا سرش به طرفین تکون داد و گفت-آخه چطوری اینکارو کنم؟
+بابا تو فقط قراره......
ادامه حرفم با عربده ی آرمین و قطع شدن آهنگ دیگه نگفتم.
چرخیدم سمت صدا و گوشام تیز کردم.
-مگه خودت ناموس نداری بی شرف؟؟دوس نداری که بدم دخترتُ بی عفت کنن.
صدای خنده ای اومد و پشتبندش صدای یه مرد دیگه-همچین کاری نمیتونی انجام بدی...
ساکت شد انگار که بخواد فکر کنه.
-یه جمله معروف داری ، بذار فکر کنم....آهان آره؛نه زن نه بچه.ندیدم تا حالا توی کارات پای بچه یا زن باز بشه.
همه چرخیده بودن سمت پله های ته کلوپ و داشتن به حرفای اونا گوش میکردن.با اینکه همشون آمریکایی بودن ولی جوری گوش میکردن که انگار فارسی بلدن.
دوباره صدای آرمین بلند شد-منو ببین امضات و اثر انگشتت زیر این نوشته ها هستش.یعنی قبول کردی که فردا عتیقه هارو میفرستی وگرنه یه بی ناموسی.دلت که نمیخاد اینارو نشون همه بدم و بگم که ناصری یه بی ناموسه؟
دیگه حرفی زده نشد.ولی صدای پاهایی رو پله های آهنی نشون میداد که کسی داره پایین میاد.
بالاخره آرمین پایین پله ها نمایان شد.با چش همه جارو از نظر گذروند.
سریع چرخیدم طرف بردیا و گفتم+شمارت بده زود.
بردیا هول شد و با دستپاچگی کارتی از جیبش بیرون آورد و گرفت سمتم.
کارت محکم تو دستم گرفتم و نفس عمیقی کشیدم.
چرخیدم سمت آرمین که انگار داشت دنبال من میگشت.
چشش افتاد بهم و با قدم های بلند بهم نزدیک شد.تا رسید دستم محکم گرفت تو دستش و پشت سر خودش کشید.
دستم به اشاره اینکه بهت زنگ میزنم به بردیا تکون دادم و اون با سکوت نگام کرد.
•••••••••
+نمیخای بگی چی شده؟
جوابی نداد و بیشتر سرش تو موهام فرو برد.
+حداقل بذار برم بخوابم.
لب زد-مگه زن و شوهرا با هم نمیخوابن؟
چیزی نگفتم که گفت-هوم؟حرفم جواب نداشت؟
+اجازه میدی فردا برم خونه ی بابام؟
-بحثُ عوض کردی که ملکه.
مشتی به سینه اش زدم و گفتم+عه اذیتم نکن دیگه.
آروم و مردونه خندید و گفت-باشه فردا میگم شاهرخ ببرتت.
در جوابش سکوت کردم که پاشد نشست و گفت-نمیگی مرسی نه؟
شیطتنم گل کرد و ابروهام به معنای نه بالا انداختم.
دستاش به شکمم نزدیک شدن-یه حرف دوبار تکرار نمیکنما.
خندیدم که عین فشنگ از جاش پرید و شروع کرد به قلقلک دادنم.
+غلط کردممم.
-فایده ای ندارههه.
انقدر قلقلکم داد که خودش خسته شد و کنارم دراز کشید.
+برم لباسم عوض کنم؟
سری تکون داد که از اتاقش زدم بیرون و رفتم تو اتاق خودم.
در برای اطمینان قفل کردم و بعدش با عوض کردن لباسم نشستم رو تخت.
۶.۲k
۰۹ تیر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.