"دوروی یک سکه"
"دوروی یک سکه"
Part17
~من خیلی وقته سارا رو فراموش کردم الانم فقط چون دلم سوخت دنبالش رفتم
-درسته منم میگم این همه امدین رفتین قیمت تاکسی هایی که گرفتین بگید من براتون پولشو واریز کنم
~ممنون لازم نکرده
نورا از هتل زد بیرون توجه ی به ارشیا نکرد یک تاکسی گرفت و به سمت خونه عموش هرچی به ندا زنگ میزد جواب نمداد رسید به خونه عموش بارون شدید گرفته بود ولی خبری از عمویش نبود اونم مثل ندا گوشیشو جواب نمداد
نورا ناامید شد و راه افتاد که یکدفعه با صدای عموش خودشو جم جور کرد
-نورا اینجا چیکار میکنی؟
~عمو کجا بودی؟
یکدفعه از پشت عمو که دم درخونشون وایستاده بود یک زن امد بیرون فهمید قضیع چی
~فکر کنم بدموقع مزاحمتون شدم میرم بعدن میام
-نه دیگه بیا کارمون تموم شده بود
نورا رفت داخل خونش بهم ریخته بود لباس هاییشون ریخته بود وسط خونه عموش از خجالت م سرخ شده بود و تند تند لباس هارو جمع میکرد
~عمو ندا نیومده اینجا؟
-نه نیومده مگه خبر نداری ازش؟
~من باهاش دعوا کردم و از خونه زدم بیرون از اون موقع هرچی زنگ میزنم بهش جواب نمیده
-شاید باهات قهر کرده
~شما بهش زنگ میزنین
تا عمو امد گوشیشو ورداره گوشیش زنگ خورد رفتم کنارش
-حلال زادس خودش زنگ زد
~جواب بده بزن تو ایفون
جواب داد زد تو ایفون که با صدای جیغ ندا دوتایمون تعجب کردیم
'عمو تروخدا بیا کمکم اینا منو گرفتن ول نمکنن من باختم
-الان کجایی ندا؟
'من رفتم قمار کنم که باختم الان امدم قایم شدم تروخدا بیاین کمکم
نورا گوشی رو از دست عموش چنگ زد
~ندا باز چی غلطی کردی؟
'نورا نورا من همون قمار خونه قبلیم باز دوباره باهمون ادم ها شرط بستم و باختم الانم میخوان مثل اون سری منو ببرن
~چقدر شرط بستی؟
'۵میلیارد
نورا محکم میزنه تو گوشش و بدنش شروع میکنه به لرزش
Part17
~من خیلی وقته سارا رو فراموش کردم الانم فقط چون دلم سوخت دنبالش رفتم
-درسته منم میگم این همه امدین رفتین قیمت تاکسی هایی که گرفتین بگید من براتون پولشو واریز کنم
~ممنون لازم نکرده
نورا از هتل زد بیرون توجه ی به ارشیا نکرد یک تاکسی گرفت و به سمت خونه عموش هرچی به ندا زنگ میزد جواب نمداد رسید به خونه عموش بارون شدید گرفته بود ولی خبری از عمویش نبود اونم مثل ندا گوشیشو جواب نمداد
نورا ناامید شد و راه افتاد که یکدفعه با صدای عموش خودشو جم جور کرد
-نورا اینجا چیکار میکنی؟
~عمو کجا بودی؟
یکدفعه از پشت عمو که دم درخونشون وایستاده بود یک زن امد بیرون فهمید قضیع چی
~فکر کنم بدموقع مزاحمتون شدم میرم بعدن میام
-نه دیگه بیا کارمون تموم شده بود
نورا رفت داخل خونش بهم ریخته بود لباس هاییشون ریخته بود وسط خونه عموش از خجالت م سرخ شده بود و تند تند لباس هارو جمع میکرد
~عمو ندا نیومده اینجا؟
-نه نیومده مگه خبر نداری ازش؟
~من باهاش دعوا کردم و از خونه زدم بیرون از اون موقع هرچی زنگ میزنم بهش جواب نمیده
-شاید باهات قهر کرده
~شما بهش زنگ میزنین
تا عمو امد گوشیشو ورداره گوشیش زنگ خورد رفتم کنارش
-حلال زادس خودش زنگ زد
~جواب بده بزن تو ایفون
جواب داد زد تو ایفون که با صدای جیغ ندا دوتایمون تعجب کردیم
'عمو تروخدا بیا کمکم اینا منو گرفتن ول نمکنن من باختم
-الان کجایی ندا؟
'من رفتم قمار کنم که باختم الان امدم قایم شدم تروخدا بیاین کمکم
نورا گوشی رو از دست عموش چنگ زد
~ندا باز چی غلطی کردی؟
'نورا نورا من همون قمار خونه قبلیم باز دوباره باهمون ادم ها شرط بستم و باختم الانم میخوان مثل اون سری منو ببرن
~چقدر شرط بستی؟
'۵میلیارد
نورا محکم میزنه تو گوشش و بدنش شروع میکنه به لرزش
۷۲۷
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.