می دانی ...
می دانی ...
سخت شده ام ،
ساقه هایم هوس قد کشیدن ندارند...
شوق را یادت هست؟
شیرین زبانی ِ شعرهایم ...؟
گویی مهاجرت کردند پرنده های افکار بلند پروازم ...
چشم هایم حتی!
سبک بالی را طرد کرده اند ...
سفارت باران هم بسته شد ...!
انزواگرایی در قرن 21 که میگویند این است...
هم کیشی خنده های موزیانه را بگو ...
به عبارتی مرض ِ خالص ...!
چه شهر خلوتی ...
برعکس خیابان های افکارم ...
چه تضادی دارم با مردم این دیار !
اهالی بی منطقی و وجدان های خواب آلود ...
درد مندان ِ بی دل ...
دل داران ِ بی درد ...
سردرگمم ... چون کبوتر پرو بال شکسته ی
به دام افتاده در خانه ای متروک ...!
هوای تازه می خواهم ...
هوایی خالی از جو زدگی های مزمن ...
عاری از آدم نماهای محکوم به کج فهمی ...
دلم هوا می خواهد ...
جایی برای من و خدا و باران ...
جایی پر از خواهش و بخشش ...
که بی پرده بگویم با او ...
که بی وقفه ببارد شعر ...
سخت شده ام ،
ساقه هایم هوس قد کشیدن ندارند...
شوق را یادت هست؟
شیرین زبانی ِ شعرهایم ...؟
گویی مهاجرت کردند پرنده های افکار بلند پروازم ...
چشم هایم حتی!
سبک بالی را طرد کرده اند ...
سفارت باران هم بسته شد ...!
انزواگرایی در قرن 21 که میگویند این است...
هم کیشی خنده های موزیانه را بگو ...
به عبارتی مرض ِ خالص ...!
چه شهر خلوتی ...
برعکس خیابان های افکارم ...
چه تضادی دارم با مردم این دیار !
اهالی بی منطقی و وجدان های خواب آلود ...
درد مندان ِ بی دل ...
دل داران ِ بی درد ...
سردرگمم ... چون کبوتر پرو بال شکسته ی
به دام افتاده در خانه ای متروک ...!
هوای تازه می خواهم ...
هوایی خالی از جو زدگی های مزمن ...
عاری از آدم نماهای محکوم به کج فهمی ...
دلم هوا می خواهد ...
جایی برای من و خدا و باران ...
جایی پر از خواهش و بخشش ...
که بی پرده بگویم با او ...
که بی وقفه ببارد شعر ...
۹۷۸
۲۱ آبان ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.