The fate of love

The fate of love
P¹
می یونگ ویو"
سلااام بازم قراره داستان منو بشنوین اما
با ی عالمه تغییرات بزرگ؛خب الان دوسال
از مرگ سلن گذشته،مدرسمون تموم شده
تو آزمون دانشگاه برای رشته ی پزشکی
قبول شدم؛جیمین رشته ی برنامه نویسی
میخونه و آنا و الا هم پزشکی میخونن
تو این دوسال آنا از لحاظ روحی خیلی داغون
شدش و انصافا کوک خیلی کمکش کرد
منو تهیونگ همچنان در حال رفت و آمدیم
اونم تو رشته ی پزشکی قبول شد و اکثر
کلاسامونو باهم میریم.
بابام ب خاطر آنا خونمون رو عوض کرد و
الان تو ی عمارت دیگه زندگی میکنیم؛
جیمین برای فرار از خونه رفت آمریکا و اونجا
تحصیل میکنه.
کوک و ته باهم جور شدن و مشکلاتشون حل شده خوشبختانه:)
الا و جیمین هم بخاطر مهاجرت جیمین ی مدتی ب رابطشون فاصله دادن؛
خب فکر کنم ب اندازه ی کافی از همه گفتم واستون ب جز خودم:(
راستشو بخواین از اینک سلن دیگه نیستش ک مغزم راه بره خیلی ناراحتم
از اینکه جیمین پیشم نیس ناراحتم
از اینکه آنا افسرده شده ناراحتم
از اینکه بابام رو فقط صبا سر میز صبحانه میبینم ناراحتم؛
بخاطر خیلی چیزا ناراحتم اما ته خیلی خوب میدونه ک چطور حالمو خوب کنه
واقا دوسش دارم
اونم دوسم داره

خب خوشکلا✨️
این از پارت ۱
شرط پارت بعدی"
۵ لایک ۵ کامنت😉