My Lucifer 14
My Lucifer
Part:14
______________
اون اینجا چیکار میکنه اون برادرم چانیوله اون که ژاپن بود بادیدن من اومد سمتم
چانیول٫
٫:کووووووک
٫:سلام
--: سلام
٫:هوم داشتم دنبال خونت میگشتم
--:😐 دنبال خونه من؟
*حرف زدنشون تموم میشه ومیرن خونه کوک*
رفتیم داخل منم رفتم نوار هارو دادم به ل/ت که چانیول گفت که ایشون کی هستن؟من در جوابش گفتم که ایشون دوست دختر منه!
٫:اوو پس زن داداشمن
--:آره
٫:میدونه مافیایی(آروم میگه)
--:نه
٫:چه بد:/
--:چرا؟
٫ :هیچ همینطور
--:آها.....نگی بش یوقت خودم به مرور زمان بش میگم
٫:نه بابا مگه مرض دارم.......چه خبر از بقیه و البته خواهر گشنگم*میخواستم یچی بگم یادم رفت*(منظور از بقیه هم جیمین،ته،یونگی)
--:هیچ خبری ازشون ندارم
*عا راستی گایز کوک به ته و جیمین و یونگی و سولی آیو گفته و اونا باخبرن*
٫:امروز بریم باهم بیرون وایسا اصلا بریم ویلای تو که داخل ساحله نظرت؟
--:یا خوبه من برم به ا/ت بگم کارش تموم نشد
٫:باشه برو
--:رفتم تو اتاق به ا/ت گفتم چرا نمیایی پایین
+:اگه آیو بزاره میام
--: آیو؟
+:هوم
--:باشن بیا پایین اون ولت نمیکنه حالاحالاها
+:باش رفتم پایین بابرادرش سلام کردم که دیگه حرفی بینمون ردو بدل نشد
٫:چه سکوتی
--:ها؟
٫:دارم میگم چه سکوتی
--:ها اها آره عا راستی ا/ت.....ا/ت
+:*در عالم هپروت به سر می برد*ها ها چی
--:میگم امروز میخوایم با بقیه بریم ساحل تا چند وقت میمونیم باشه؟
+:ها آها باشه
--:........
Part:14
______________
اون اینجا چیکار میکنه اون برادرم چانیوله اون که ژاپن بود بادیدن من اومد سمتم
چانیول٫
٫:کووووووک
٫:سلام
--: سلام
٫:هوم داشتم دنبال خونت میگشتم
--:😐 دنبال خونه من؟
*حرف زدنشون تموم میشه ومیرن خونه کوک*
رفتیم داخل منم رفتم نوار هارو دادم به ل/ت که چانیول گفت که ایشون کی هستن؟من در جوابش گفتم که ایشون دوست دختر منه!
٫:اوو پس زن داداشمن
--:آره
٫:میدونه مافیایی(آروم میگه)
--:نه
٫:چه بد:/
--:چرا؟
٫ :هیچ همینطور
--:آها.....نگی بش یوقت خودم به مرور زمان بش میگم
٫:نه بابا مگه مرض دارم.......چه خبر از بقیه و البته خواهر گشنگم*میخواستم یچی بگم یادم رفت*(منظور از بقیه هم جیمین،ته،یونگی)
--:هیچ خبری ازشون ندارم
*عا راستی گایز کوک به ته و جیمین و یونگی و سولی آیو گفته و اونا باخبرن*
٫:امروز بریم باهم بیرون وایسا اصلا بریم ویلای تو که داخل ساحله نظرت؟
--:یا خوبه من برم به ا/ت بگم کارش تموم نشد
٫:باشه برو
--:رفتم تو اتاق به ا/ت گفتم چرا نمیایی پایین
+:اگه آیو بزاره میام
--: آیو؟
+:هوم
--:باشن بیا پایین اون ولت نمیکنه حالاحالاها
+:باش رفتم پایین بابرادرش سلام کردم که دیگه حرفی بینمون ردو بدل نشد
٫:چه سکوتی
--:ها؟
٫:دارم میگم چه سکوتی
--:ها اها آره عا راستی ا/ت.....ا/ت
+:*در عالم هپروت به سر می برد*ها ها چی
--:میگم امروز میخوایم با بقیه بریم ساحل تا چند وقت میمونیم باشه؟
+:ها آها باشه
--:........
۱۰.۳k
۰۹ بهمن ۱۴۰۱