پارت 3
اسلاید دوم لباس امیلیا
چند ساعت بعد از اون ماجرا پسرا با جسی اومدن
ماجرا رو برا شون تعریف کردم دستم رو روی سرم گذاشتم و آروم گفتم مجبور بودم
ویلیام:شیطان کوچولو تو که نمیخوای تسلیم شی ؟
امیلیا :با این حرفت واقعا خندم گرفت ،معلومه که نه
جیمز و لوکاس :هر وقت کمک خواستی ما در خدمتیم
امیلیا :از هر دوی شما ممنونم 🙂
جسی : امیدوارم شوهرت خوشگل باشه 😂
همه خندیدن
فردا صبح
از خواب بیدار شدم رفتم پایین یه ناشتا خوردم بعد رفتم داخل حیاط با جیمز ورزش صبحگاهی کردیم رفتیم روی یکی از نیمکت های باغ نشستیم
جیمز : امیلیا تو همیشه کنارمون بودی از وقتی مامان بابا مردن هم برامون مادر بودی هم پدر خیلی دوست دارم خواهر امیدوارم خوشبخت بشی و تو زندگیت هر وقت کمک خواستی من در کنارتم و همیشه دوست خواهم داشت (پسرم جنتلمن هستن 🤭)
امیلیا :منم همیشه دوست دارم برادر کوچولو ، همو بغل کردن 😁
ویو امیلیا
بعد از نهار رفتم داخل اتاق کارم بعضی از پرونده های جک رو کامل کردم ساعت پنج عصر بود دیگه کارام تموم شد ساعت شش و نیم خانواده فیلمینگ میان
اتاق رو جمع و جور کردم بعدش رفتم اتاقم کت شلوار آبیم رو انداختم رو تختم بعد رفتم حموم در اومدم نیم ساعت وقت داشتم موهای فرفری م رو از بالا بستم
آرایش ملایم کردم لباسم رو پوشیدم بعد رفتم پایین
لوکاس :او مای گاد چقدر قشنگ شدی
امیلیا :قشنگ بودم
ویلیام:شیطان کوچولو تو واقعا خیلی مغروری
امیلیا :خودمم قبول دارم
سارا :شما ها نمیخواین بحث رو تموم کنید ؟ الان خانواده فیلمینگ میان
همگی :باشه سارای عزیز
چند ساعت بعد از اون ماجرا پسرا با جسی اومدن
ماجرا رو برا شون تعریف کردم دستم رو روی سرم گذاشتم و آروم گفتم مجبور بودم
ویلیام:شیطان کوچولو تو که نمیخوای تسلیم شی ؟
امیلیا :با این حرفت واقعا خندم گرفت ،معلومه که نه
جیمز و لوکاس :هر وقت کمک خواستی ما در خدمتیم
امیلیا :از هر دوی شما ممنونم 🙂
جسی : امیدوارم شوهرت خوشگل باشه 😂
همه خندیدن
فردا صبح
از خواب بیدار شدم رفتم پایین یه ناشتا خوردم بعد رفتم داخل حیاط با جیمز ورزش صبحگاهی کردیم رفتیم روی یکی از نیمکت های باغ نشستیم
جیمز : امیلیا تو همیشه کنارمون بودی از وقتی مامان بابا مردن هم برامون مادر بودی هم پدر خیلی دوست دارم خواهر امیدوارم خوشبخت بشی و تو زندگیت هر وقت کمک خواستی من در کنارتم و همیشه دوست خواهم داشت (پسرم جنتلمن هستن 🤭)
امیلیا :منم همیشه دوست دارم برادر کوچولو ، همو بغل کردن 😁
ویو امیلیا
بعد از نهار رفتم داخل اتاق کارم بعضی از پرونده های جک رو کامل کردم ساعت پنج عصر بود دیگه کارام تموم شد ساعت شش و نیم خانواده فیلمینگ میان
اتاق رو جمع و جور کردم بعدش رفتم اتاقم کت شلوار آبیم رو انداختم رو تختم بعد رفتم حموم در اومدم نیم ساعت وقت داشتم موهای فرفری م رو از بالا بستم
آرایش ملایم کردم لباسم رو پوشیدم بعد رفتم پایین
لوکاس :او مای گاد چقدر قشنگ شدی
امیلیا :قشنگ بودم
ویلیام:شیطان کوچولو تو واقعا خیلی مغروری
امیلیا :خودمم قبول دارم
سارا :شما ها نمیخواین بحث رو تموم کنید ؟ الان خانواده فیلمینگ میان
همگی :باشه سارای عزیز
۱۵۴
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.