ازدواج قرار دادی ۶۲
جیمین دست رو گذاشت رو لپ آت و گفت:
هی دختر! چرا آخه تو انقد خجالتی ای!؟ نه به اون رفتار های قدیمیت با من نه به رفتار های الانت
آت:
کدومشون خوبه؟
جیمین:
چی!؟
آت:
رفتارم رو می گم، کدوم رو دوست داری؟
جیمین:
خب معلومه رفتار الانت،تو کدوم رفتار منو دوست داری؟
آت خنده ای کرد و دستای جیمین رو دستاش گرفت و گفت:
خب معلومه رفتار الانت رو، فکرشم نمی کردم که تو انقد مهربون باشی و همینطورم خوش خنده
جیمین تا حرف آت رو شنید لبخندی زد و با اضطراب بلاخره گفت:
آت من دیگه نمی تونم تحمل کنم ببخشید
راوی:
و بعد جیمین یکی از دستاش رو گذاشت پشته سر آت و نزدیک آت شد و با لبش لبای آت رو گرفت و شروع کرد kiss کردن آت چشماش رو آروم بست و با جیمین شروع کرد همراهی کردن اولاش درست بلد نبود و جیمین داشت پیش می رفت ولی بعد از مدتی اونم تونست درست انجامش بده بعد از مدتی هر ۲ نفس کم آوردن و لبای هم دیگه رو ول کردن
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
هی دختر! چرا آخه تو انقد خجالتی ای!؟ نه به اون رفتار های قدیمیت با من نه به رفتار های الانت
آت:
کدومشون خوبه؟
جیمین:
چی!؟
آت:
رفتارم رو می گم، کدوم رو دوست داری؟
جیمین:
خب معلومه رفتار الانت،تو کدوم رفتار منو دوست داری؟
آت خنده ای کرد و دستای جیمین رو دستاش گرفت و گفت:
خب معلومه رفتار الانت رو، فکرشم نمی کردم که تو انقد مهربون باشی و همینطورم خوش خنده
جیمین تا حرف آت رو شنید لبخندی زد و با اضطراب بلاخره گفت:
آت من دیگه نمی تونم تحمل کنم ببخشید
راوی:
و بعد جیمین یکی از دستاش رو گذاشت پشته سر آت و نزدیک آت شد و با لبش لبای آت رو گرفت و شروع کرد kiss کردن آت چشماش رو آروم بست و با جیمین شروع کرد همراهی کردن اولاش درست بلد نبود و جیمین داشت پیش می رفت ولی بعد از مدتی اونم تونست درست انجامش بده بعد از مدتی هر ۲ نفس کم آوردن و لبای هم دیگه رو ول کردن
#جیمین
#فیک
این داستان ادامه دارد...💜
۳.۸k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.