رمان عشق زیبا 💜💜
عشق زیبا
پارت 3💜
دیانا*رفتم بیرون از اتاق در اتاقم را باز کردم وای چه اتاق نازی وای خدا
ارسلان*دیانا رفت تو اتاقش من رفتم خوابیدم
دیانا*پاشدم ساعت ۶/۳۰دقیقه بود وای نه رفتم بیرون
ارسلان*دیانا😑😑😑دیر کردی مامانم کارت داره
دیانا*باشه رفتم تو اتاق در زدم
مامان ارسلان*بیا تو
دیانا *رفتم تو سلام خانوم
(مامان ارسلان ایجااسمش صدیقه است )
صدیقه*سلام دیر کردی خانوم خانوما
دیانا *ببخشید دیگه تکرار نمیشه
صدیقه*همه این حروف میزنند ولی فردا دوباره روز از نو روزی از نو تو اخراجی
دیانا*نه لطفاً نه با گریه نه ترو خدا نه
ارسلان*شنیدم صدای گریه میاد سریع رفتم اتاق دیدم دیانا داره گریه می کرده گفتم چیزی شده
صدیقه*سلام نه فقد این خانوم از اینجا اخراج شده
دیانا *اقا ارسلان نذارید من را اخراج کنه با 😫😫😫😫😫
ارسلان*باشه برو بیرون
دیانا*چشم
ارسلان*مامان چی کار میکنی این دختر اخراج نمیشه تمام بحث نداریم
صدیقه*بیرون
ارسلان*رفتم بیرون دیانا دیگه از این به بد زود پاشو
دیانا*چشم
بوس به همه تون ساعت از یک نیم دارم مینویسم 🤞🤞🤞
پارت 3💜
دیانا*رفتم بیرون از اتاق در اتاقم را باز کردم وای چه اتاق نازی وای خدا
ارسلان*دیانا رفت تو اتاقش من رفتم خوابیدم
دیانا*پاشدم ساعت ۶/۳۰دقیقه بود وای نه رفتم بیرون
ارسلان*دیانا😑😑😑دیر کردی مامانم کارت داره
دیانا*باشه رفتم تو اتاق در زدم
مامان ارسلان*بیا تو
دیانا *رفتم تو سلام خانوم
(مامان ارسلان ایجااسمش صدیقه است )
صدیقه*سلام دیر کردی خانوم خانوما
دیانا *ببخشید دیگه تکرار نمیشه
صدیقه*همه این حروف میزنند ولی فردا دوباره روز از نو روزی از نو تو اخراجی
دیانا*نه لطفاً نه با گریه نه ترو خدا نه
ارسلان*شنیدم صدای گریه میاد سریع رفتم اتاق دیدم دیانا داره گریه می کرده گفتم چیزی شده
صدیقه*سلام نه فقد این خانوم از اینجا اخراج شده
دیانا *اقا ارسلان نذارید من را اخراج کنه با 😫😫😫😫😫
ارسلان*باشه برو بیرون
دیانا*چشم
ارسلان*مامان چی کار میکنی این دختر اخراج نمیشه تمام بحث نداریم
صدیقه*بیرون
ارسلان*رفتم بیرون دیانا دیگه از این به بد زود پاشو
دیانا*چشم
بوس به همه تون ساعت از یک نیم دارم مینویسم 🤞🤞🤞
۲.۵k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.