پارت ۶ مدرسه
پارت ۶ مدرسه
قبل هرچی واسه چی به چویا تبریک گفتن
کنیکیدا به معلم گفت که میحواد برای چویا جشن بگیره معلمم قبول کرد معلم فوکوزاوا هست
فوکوزاوا میکه برو به بقیه هم خبر بده که بر چویا جشن میگیریم به انسوشی هم بگو تا ما اماده میشیم چویا را سرگرم کنه( با همین نشون دادن مدرسه)
کنیکیدا ، هایی (چشم)
کنیکیدا به همه میگه که بایو بر چویا جشن بگیریم
به اتسکشی هم میگه که چویا را سرگرم کنه
__________________________________________________
چویا ، باشه
کنیکیدا و بقیه ، نه دازای خودت به چویا سان تکالیف را بده
دازای ، هیگوییی (خیلی بدین) ولی باشه
همه تعجب کردن که دازتی به اون تنبلب گفت باشه
کنی و همه ، اوک ما دیگه میریم
دازای ، باشه
همه رفتن بیرون و گفتن
کنیکیدا ، مینا دازای تاحالا قبول نکرده بود که کمک کنه پس چی شده
کنجی ، شاید سرش به جایی خورده
یوسانو ، شاید
تانیزاکی ، قبول دارم اخه دازای بگه بله
نائومی ، همونی که انی ساما میگه
رامپو ، من خوراکی میخوام
اتسوشی ، وایی از دازای سان بعیدهههه
کنیکیدا ، ولکن بیا اینا رو بپاییم ببینیم دارن چیکار میکنن
همه ، قبولهه
۱ ساعت بعد
دازای ، یاد گرفتی
چویا ، اره ارگاتو که توضیح دادی
دازای لپاش گل افتاد
کنیکیدا. شما فکر نمیکنید
همه ، امکان ندارهههه
کنیکیدا.، امکانش وجود داره
همه ،( خنده پلید )
یوسانو ، شما هم به همون چیزی فکر میکنین که من فکر میکنم
همه ، ارهه
کنیکیدا ، چی شد
بقیه ، خب چطوری اینارو بهم برسونیم
کنیکیدا ، نکنه
همه ، ارههه
کنیکیدا ، منم هستم
ادامه داره
قبل هرچی واسه چی به چویا تبریک گفتن
کنیکیدا به معلم گفت که میحواد برای چویا جشن بگیره معلمم قبول کرد معلم فوکوزاوا هست
فوکوزاوا میکه برو به بقیه هم خبر بده که بر چویا جشن میگیریم به انسوشی هم بگو تا ما اماده میشیم چویا را سرگرم کنه( با همین نشون دادن مدرسه)
کنیکیدا ، هایی (چشم)
کنیکیدا به همه میگه که بایو بر چویا جشن بگیریم
به اتسکشی هم میگه که چویا را سرگرم کنه
__________________________________________________
چویا ، باشه
کنیکیدا و بقیه ، نه دازای خودت به چویا سان تکالیف را بده
دازای ، هیگوییی (خیلی بدین) ولی باشه
همه تعجب کردن که دازتی به اون تنبلب گفت باشه
کنی و همه ، اوک ما دیگه میریم
دازای ، باشه
همه رفتن بیرون و گفتن
کنیکیدا ، مینا دازای تاحالا قبول نکرده بود که کمک کنه پس چی شده
کنجی ، شاید سرش به جایی خورده
یوسانو ، شاید
تانیزاکی ، قبول دارم اخه دازای بگه بله
نائومی ، همونی که انی ساما میگه
رامپو ، من خوراکی میخوام
اتسوشی ، وایی از دازای سان بعیدهههه
کنیکیدا ، ولکن بیا اینا رو بپاییم ببینیم دارن چیکار میکنن
همه ، قبولهه
۱ ساعت بعد
دازای ، یاد گرفتی
چویا ، اره ارگاتو که توضیح دادی
دازای لپاش گل افتاد
کنیکیدا. شما فکر نمیکنید
همه ، امکان ندارهههه
کنیکیدا.، امکانش وجود داره
همه ،( خنده پلید )
یوسانو ، شما هم به همون چیزی فکر میکنین که من فکر میکنم
همه ، ارهه
کنیکیدا ، چی شد
بقیه ، خب چطوری اینارو بهم برسونیم
کنیکیدا ، نکنه
همه ، ارههه
کنیکیدا ، منم هستم
ادامه داره
۳.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.