پارت ۲۲
آنا: بسه ته برو تمرین کن..الان کنسرت داری
ته: راست میگی...بچها بریم*
***
ویو آنا
من زیر سالن منتظر می موندم تا ته بیاد و بهش انرژی بدم...صداش محشر بود..اعضا هم همینطور..هر سری میومد پایین میبوسیدمش و بهش انرژی میدادم...اعضا رو هم بغل میکردم..
تا وقتی که تموم شد*
ته: هووفف..اینم از این...
کوک: دلم براشون تنگ شده بود
ته و اعضا: ماهم همینطور
آنا: من چی؟
ته: تو که هیچی..یه چیزی فهمیدم
آنا: چی؟
ته: اینکه یه ثانیه هم نمیتونم ازت دور بمونم:)
آنا: عععررر قلبم
همه: خندیدن*
ته: راست میگی...بچها بریم*
***
ویو آنا
من زیر سالن منتظر می موندم تا ته بیاد و بهش انرژی بدم...صداش محشر بود..اعضا هم همینطور..هر سری میومد پایین میبوسیدمش و بهش انرژی میدادم...اعضا رو هم بغل میکردم..
تا وقتی که تموم شد*
ته: هووفف..اینم از این...
کوک: دلم براشون تنگ شده بود
ته و اعضا: ماهم همینطور
آنا: من چی؟
ته: تو که هیچی..یه چیزی فهمیدم
آنا: چی؟
ته: اینکه یه ثانیه هم نمیتونم ازت دور بمونم:)
آنا: عععررر قلبم
همه: خندیدن*
۹.۹k
۰۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.