خواهربرادری(part1(session 2
خواهربرادری(part1(session 2
هایون:تهیونگاااااا....کجایییییی
تهیونگ:من اینجام...بیا اینجاااااا
هایون:تهیونگا..استاد کارمون داره بیا
تهیونگ:بیا بریم
دست هایون و گرفتم و باهم به سمت اتاق استاد رفتیم
تهیونگ:هایون
هایون:بله
تهیونگ:دوسم نداری؟
هایون:این چه حرفیه تو بهترین منی فق بعضی وقتا خیلی کصخل میشی
تهیونگ:عع عع من خیل هم خوبم
هایون نوک دماغ تهیونگ و گرفت و تکون داد..ادامه داد:معلومه(لبخند)
دوستی و رفاقت با تهیونگ و یا شایدم یچیزی فراتر از این باعث شده ارتباط صمیمی هایون با داداشاش بهم خورده و مثل قبل نیستن فق بخاطر اومدن تهیونگ دقیقتر میشه گفت دوست پسر هایون
هایون ویو
تهیونگ بعد از پسرا تنها کسی بود و درکم کرد و برام باارزش بود و با کارایی ک میکنه باعث میشه ک از انتخابم پشیمون نشم ولی پسرا چی؟هیچوقت فکر نمیکردم اینجور بشه!مگه من چیکار کردم؟دیگ اونقدر که باید بهم اهمیت نمیدن من دلم واسشون خیلی تنگ شده ولی با این وضعیت باید کنار بیام موندم تهیونگ چی داره ک خوششون نمیاد؟ولی هیچی مث قبل نی خیلی چیزا تغییر کرده
اینا چیزایی بودن ک تو ذهنم میچرخیدن همینطور با قیافه ی نگرون همراه تهیونگ رفتیم تو اتاق استاد
هایون و تهیونگ:سلام استاد
استاد:سلام بچها بشینین(اشاره به صندلی)
هایون:بفرمایید استاد
استاد:خب بچها با توجه به امتحاناتی که دادید من یه نمره براتون مشخص کردم که اگه از اون نمره پایین تر بیاد مردود میشید
تهیونگ:چی؟!!
هایون:منظورتون چیه؟ینی الان ما نمرمون اوفت کرده؟
استاد:همینطوره و واقعا از نمرتون سردرنیوردیم..شما بهترین دانشجوها بودین
هایون:میشه ببینیم
استاد:بله حتما..بفرما
تهیونگ:چطور ممکنه....
هایون:خیلی عذر میخوایم...سعی میکنیم که از این به بعد نمرات بیشتری بگیریم
استاد:آفرین به تلاشتون
پرش زمانی خونه(هایون)
هایون:تو راه خونه بودم وقتی رسیدم راهرو رو گذروندم چشمم خورد به کوک ک رو مبل دراز کشیده
جونگ کوک:به چه عجب خانم تشریف فرما شدن!
هایون:چق تو ور میزنی(جون عمت)
جونگ کوک:چرا اعصابت خورده داشتی مردود میشدی؟
هایون چشاش در آخرین درجه گشاد میشود(🫢)
هایون:تو....تو از..کجا..میدونستی؟
جونگ کوک:از دانشگاه زنگ زدن خانم
هایون:آها
جیمین:
ادامه پارت بعد
هایون:تهیونگاااااا....کجایییییی
تهیونگ:من اینجام...بیا اینجاااااا
هایون:تهیونگا..استاد کارمون داره بیا
تهیونگ:بیا بریم
دست هایون و گرفتم و باهم به سمت اتاق استاد رفتیم
تهیونگ:هایون
هایون:بله
تهیونگ:دوسم نداری؟
هایون:این چه حرفیه تو بهترین منی فق بعضی وقتا خیلی کصخل میشی
تهیونگ:عع عع من خیل هم خوبم
هایون نوک دماغ تهیونگ و گرفت و تکون داد..ادامه داد:معلومه(لبخند)
دوستی و رفاقت با تهیونگ و یا شایدم یچیزی فراتر از این باعث شده ارتباط صمیمی هایون با داداشاش بهم خورده و مثل قبل نیستن فق بخاطر اومدن تهیونگ دقیقتر میشه گفت دوست پسر هایون
هایون ویو
تهیونگ بعد از پسرا تنها کسی بود و درکم کرد و برام باارزش بود و با کارایی ک میکنه باعث میشه ک از انتخابم پشیمون نشم ولی پسرا چی؟هیچوقت فکر نمیکردم اینجور بشه!مگه من چیکار کردم؟دیگ اونقدر که باید بهم اهمیت نمیدن من دلم واسشون خیلی تنگ شده ولی با این وضعیت باید کنار بیام موندم تهیونگ چی داره ک خوششون نمیاد؟ولی هیچی مث قبل نی خیلی چیزا تغییر کرده
اینا چیزایی بودن ک تو ذهنم میچرخیدن همینطور با قیافه ی نگرون همراه تهیونگ رفتیم تو اتاق استاد
هایون و تهیونگ:سلام استاد
استاد:سلام بچها بشینین(اشاره به صندلی)
هایون:بفرمایید استاد
استاد:خب بچها با توجه به امتحاناتی که دادید من یه نمره براتون مشخص کردم که اگه از اون نمره پایین تر بیاد مردود میشید
تهیونگ:چی؟!!
هایون:منظورتون چیه؟ینی الان ما نمرمون اوفت کرده؟
استاد:همینطوره و واقعا از نمرتون سردرنیوردیم..شما بهترین دانشجوها بودین
هایون:میشه ببینیم
استاد:بله حتما..بفرما
تهیونگ:چطور ممکنه....
هایون:خیلی عذر میخوایم...سعی میکنیم که از این به بعد نمرات بیشتری بگیریم
استاد:آفرین به تلاشتون
پرش زمانی خونه(هایون)
هایون:تو راه خونه بودم وقتی رسیدم راهرو رو گذروندم چشمم خورد به کوک ک رو مبل دراز کشیده
جونگ کوک:به چه عجب خانم تشریف فرما شدن!
هایون:چق تو ور میزنی(جون عمت)
جونگ کوک:چرا اعصابت خورده داشتی مردود میشدی؟
هایون چشاش در آخرین درجه گشاد میشود(🫢)
هایون:تو....تو از..کجا..میدونستی؟
جونگ کوک:از دانشگاه زنگ زدن خانم
هایون:آها
جیمین:
ادامه پارت بعد
۱۴.۴k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.