why you
part²⁶
جیمین:جرمه زنتو ببوسی
یونا:نه "تعجب"
جیمین:خب حرفت تمام شد برو بخواب
یونا:باشه "رفت"
≤ادمین:۱۵ روز بعد از عروسی≥
اجوما:ظهر بخیر بانو مین
یونا:ظهر شماهم بخیر اجوما جونم"خنده"
جیمین:سلام به همه "خوابالود"
یونا:اِ از سر کار برگشتی برو بخواب برو برو
جیمین:میرم خودم
یونا:منم دارم با مینا و رزی میرم بیرون شب بیا عمارت پارک دنبالم
"پاساژ"
یونا:مینا ما قرار بود دخترونه بریم بیرون
مینا:حالا نداریم جایی بریم میخوایم برای اون پارک تولد بگیریم
یونا:پارک نه باید بگی جناب پارک
رزی:شماها میدونین جیمین چی دوست داره
مینا:من که اومدم با عشقم بگردم رزان تو نمیخوای رل بزنی
رزی:من قبلاً عاشق کس اشتباهی شدم دیگه نمیخوام عاشق بشم
یونا:کی بوده کلک
رزی:تو خودت هنوز اونیکه اندازه بغض قناری دوستش داری رو به نگفتی
یونا:جیمین خب تو چی"خنده"
دوهیون:سلام عشقم
مینا:سلام
یونا:مینا دوست پسرتون گفتی بیاد
مینا:یس خب بیاین بریم چیز بگیریم
رزی:عکس گرفتم
یونا:چرا
رزی:جیمین میخواست بدونه کجا هستیم
یونا:براش فرستادی
رزی:اره وای این کیکه چه جذابه
یونا:بیاین بریم تو مغازه
"شب"
جیمین: لطفاً اون چراغ رو روشن کن پارک چه یونگ"سرد"
رزی:ذوقم پرید
یونا:وا این هیچوقت سورپرایز نمیشه من خیلی بخاطر اینا زحمت کشیدم
جیمین:بیا ببرمت خونه
یونا:نمیخوام
جیمین:خداحافظ
یونا:کجا کجا بیا مامان بزرگت از بیمارستان مرخص شدها
جیمین:اون روز عروسی هم بود من دیدمش میای یا برم
یونا:بیا برو تو بچه جون
مینا:یونا اروم باش
یونا:نمیخوام اینقدر پول حروم کردم بیا برو بچه
"یک ساعت بعد"
جیمین:یونا پاشو بریم
یونا:باشه خب خداحافظ
جیمین:بای بای
"تو ماشین"
جیمین:چرا با اون پسره عوضی رفتین بیرون"سرد"
یونا:کدوم پسره اهان دوهیون رو میگی اون بعدش اومد
جیمین:دروغ نگو مین یونا
یونا:راست میگم توروخدا
جیمین:تو باید زمانی که اون پسره احمق رو میدیدی برمیگشتی
یونا:نمیخواستم
جیمین:چرا اونوقت
یونا:چون تخسیر من که نبود من رفته بودم بیرون عشق کنم
جیمین:دیگه بیرون رفتنات به جایی رسیده که وقتی میخوای بیرون دیگه اجازت ندم
یونا:اجازم دست خودمه
جیمین:دیگه کلمه این جز بله و نه نشنوم
یونا:گگگگگگ"اداشو در اورد"
جیمین:گفتم بله و نه"داد" چی گفتم
یونا:بله و نه" ترس"
جیمین:چته
یونا:یه لحظه وایسا
جیمین:خب چیه
یونا:داره بارون میاد"ذوق"میذاری برم از ماشین بیرون"خنده"
جیمین:اوکی
"بیرون از ماشین"
یونا:وای زیر بارون چه حالی میده
جیمین:یه میکنی بچه برو چترت رو بردار
یونا:نمیخوام "رفت پیش جیمین"
جیمین:چرا اونوقت"دستشو دور کمر یونا حلقه کرد"
یونا:چون نمیخوام
جیمین:من تو ماشین چی بهت گفتم
یونا:فقط بله و نه "جیمینو بوسید"
پایان 🌌 🐨 🦙
جیمین:جرمه زنتو ببوسی
یونا:نه "تعجب"
جیمین:خب حرفت تمام شد برو بخواب
یونا:باشه "رفت"
≤ادمین:۱۵ روز بعد از عروسی≥
اجوما:ظهر بخیر بانو مین
یونا:ظهر شماهم بخیر اجوما جونم"خنده"
جیمین:سلام به همه "خوابالود"
یونا:اِ از سر کار برگشتی برو بخواب برو برو
جیمین:میرم خودم
یونا:منم دارم با مینا و رزی میرم بیرون شب بیا عمارت پارک دنبالم
"پاساژ"
یونا:مینا ما قرار بود دخترونه بریم بیرون
مینا:حالا نداریم جایی بریم میخوایم برای اون پارک تولد بگیریم
یونا:پارک نه باید بگی جناب پارک
رزی:شماها میدونین جیمین چی دوست داره
مینا:من که اومدم با عشقم بگردم رزان تو نمیخوای رل بزنی
رزی:من قبلاً عاشق کس اشتباهی شدم دیگه نمیخوام عاشق بشم
یونا:کی بوده کلک
رزی:تو خودت هنوز اونیکه اندازه بغض قناری دوستش داری رو به نگفتی
یونا:جیمین خب تو چی"خنده"
دوهیون:سلام عشقم
مینا:سلام
یونا:مینا دوست پسرتون گفتی بیاد
مینا:یس خب بیاین بریم چیز بگیریم
رزی:عکس گرفتم
یونا:چرا
رزی:جیمین میخواست بدونه کجا هستیم
یونا:براش فرستادی
رزی:اره وای این کیکه چه جذابه
یونا:بیاین بریم تو مغازه
"شب"
جیمین: لطفاً اون چراغ رو روشن کن پارک چه یونگ"سرد"
رزی:ذوقم پرید
یونا:وا این هیچوقت سورپرایز نمیشه من خیلی بخاطر اینا زحمت کشیدم
جیمین:بیا ببرمت خونه
یونا:نمیخوام
جیمین:خداحافظ
یونا:کجا کجا بیا مامان بزرگت از بیمارستان مرخص شدها
جیمین:اون روز عروسی هم بود من دیدمش میای یا برم
یونا:بیا برو تو بچه جون
مینا:یونا اروم باش
یونا:نمیخوام اینقدر پول حروم کردم بیا برو بچه
"یک ساعت بعد"
جیمین:یونا پاشو بریم
یونا:باشه خب خداحافظ
جیمین:بای بای
"تو ماشین"
جیمین:چرا با اون پسره عوضی رفتین بیرون"سرد"
یونا:کدوم پسره اهان دوهیون رو میگی اون بعدش اومد
جیمین:دروغ نگو مین یونا
یونا:راست میگم توروخدا
جیمین:تو باید زمانی که اون پسره احمق رو میدیدی برمیگشتی
یونا:نمیخواستم
جیمین:چرا اونوقت
یونا:چون تخسیر من که نبود من رفته بودم بیرون عشق کنم
جیمین:دیگه بیرون رفتنات به جایی رسیده که وقتی میخوای بیرون دیگه اجازت ندم
یونا:اجازم دست خودمه
جیمین:دیگه کلمه این جز بله و نه نشنوم
یونا:گگگگگگ"اداشو در اورد"
جیمین:گفتم بله و نه"داد" چی گفتم
یونا:بله و نه" ترس"
جیمین:چته
یونا:یه لحظه وایسا
جیمین:خب چیه
یونا:داره بارون میاد"ذوق"میذاری برم از ماشین بیرون"خنده"
جیمین:اوکی
"بیرون از ماشین"
یونا:وای زیر بارون چه حالی میده
جیمین:یه میکنی بچه برو چترت رو بردار
یونا:نمیخوام "رفت پیش جیمین"
جیمین:چرا اونوقت"دستشو دور کمر یونا حلقه کرد"
یونا:چون نمیخوام
جیمین:من تو ماشین چی بهت گفتم
یونا:فقط بله و نه "جیمینو بوسید"
پایان 🌌 🐨 🦙
۴.۳k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.