🖇فراز و نشیب 🖇
V... RHS:
_______________________________
دیانا: از خواب پاشدم به ساعت گرد روی دیوار نگاه کردم ... ساعت ۱۲ بود ... درد بدی داشتم ارسلان رو بیدار کردم
ارسلان: باز چیه
دیانا: هیچی پاشو ساعت ۱۲ شده
ارسلان: چرا صدات از ته چاه میاد ؟😂
دیانا: خفه شو ... کمرم درد میکنه
ارسلان : خوبه ج.ر.ت ندادم
دیانا: گمشو میزنمت ها
ارسلان: اینقدر حرص نخور بچت کج میشه
دیانا: خفه شوو... با جیغی که زدم کمرم هم درد اومد
ارسلان: هوفف پاشو برو دوش بگیر
دیانا: به زور خودمو رسوندم به حموم و یه دوش گرفتم و اومدم بیرون ... یه تیشرت و یه ساپرت پوشیدم و رفتم بیرون ارسلان داشت صبحانه میخورد
ارسلان: خوب شدی
دیانا: حالم ازت بهم میخوره
ارسلان: منم عاشقتم عزیزم
دیانا: زهر مار
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
دیانا: داشتم میز صبحونه رو میچیندم که زنگ در به صدا در اومد
ارسلان: دیانا با تو کار دارن
دیانا: کیه ؟
ارسلان: نمیدونم یه پسره جوون
دیانا: ارسلان درو باز کرد که ارشام وارد خونه شد
چ
_______________________________
دیانا: از خواب پاشدم به ساعت گرد روی دیوار نگاه کردم ... ساعت ۱۲ بود ... درد بدی داشتم ارسلان رو بیدار کردم
ارسلان: باز چیه
دیانا: هیچی پاشو ساعت ۱۲ شده
ارسلان: چرا صدات از ته چاه میاد ؟😂
دیانا: خفه شو ... کمرم درد میکنه
ارسلان : خوبه ج.ر.ت ندادم
دیانا: گمشو میزنمت ها
ارسلان: اینقدر حرص نخور بچت کج میشه
دیانا: خفه شوو... با جیغی که زدم کمرم هم درد اومد
ارسلان: هوفف پاشو برو دوش بگیر
دیانا: به زور خودمو رسوندم به حموم و یه دوش گرفتم و اومدم بیرون ... یه تیشرت و یه ساپرت پوشیدم و رفتم بیرون ارسلان داشت صبحانه میخورد
ارسلان: خوب شدی
دیانا: حالم ازت بهم میخوره
ارسلان: منم عاشقتم عزیزم
دیانا: زهر مار
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
دیانا: داشتم میز صبحونه رو میچیندم که زنگ در به صدا در اومد
ارسلان: دیانا با تو کار دارن
دیانا: کیه ؟
ارسلان: نمیدونم یه پسره جوون
دیانا: ارسلان درو باز کرد که ارشام وارد خونه شد
چ
۲۸.۸k
۰۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.