سناریو فیک الستور و ات (پارت 8)

ماشاالله چقدرم زود ویو میخوره🫠
بزارید نفس بکشم حداقل 😂

چارلی:الستور..... زنجیرم رو بشکن
الستور:ولی.....
چارلی:الستور
الستور:باشه
پ.ن:اینجا چارلی به همون شکل شیطانیش تبدیل میشه و طبق قرار دادش با الستور برده اونه
چارلی:حالا بیا ببینم کی میتونه جلومو بگیره
لوت:خوبه، داره جالب میشه، هااااااااااا فریاد*
چارلی:هادااااااااح
پ.ن:خدایا منو بخاطر این صداها ببخش😂
آدم:خب کجا بودیم، هممممم، آها داشتم طناب اون خانوم کوچولو رو پاره میکردم، هاهاهاها
الستور:آدم اشهدتو بخون
پ.ن:الستور غیرتی میشود😂
إدم:هاهاها اونو که خالقم باید بخونه ولی، عها جلوت کم نمیارم
الستور:خوبه پس بیشتر خوش میگذره
آدم:ولی یادت باشه هر ضربه ای که بهم بزنی طناب شل تر میشه
الستور :پس با یه ضربه کارتو تموم میکنم هااااااااااع
آدم:خب ضربه اول خطا رفت، یه رشته پاره شد، دینگ (صدای پاره شدن طناب)
الستور:هااااااااااع
آدم:خب اینم یکی دیگه(دینگ)
الستور:حدااااااااه
آدم:خب اینم آخری، آماده ای
الستور :نه وایساااااااا
آدم:یک، دو
الستور:اتتتتتتتتت
آدم:سه
پ.ن:لوسیفر وارد صحنه می‌شود
لوسیفر:خب پس با دوست دخترش تهدیدش میکنی، هاهاها، خیلی ترسویی
آدم:پس اینطور فکر میکنی هاهاها، همین یکم پیش وقتی تو نمیدونم کدوم گوری بودی دخترت رو بردن، هاهاها
لوسیفر:چی!!!
الستور:چی!!!!
ات:چارلییییییی!

خب خب جالب شده 😏😏😏😏
برای پارت بعد 600 تا ویو 😊
عاشقتونم لایک و فالو فراموش نشه 🍡