عشق وحشی
پارت۱۴
لبخند ساختگی زدم و رفتم بیرون رفتم تو اتاق و لباسا رو پوشیدم به خودم نگاه کردم خوب چرا به اینجاش فکر نکردم موهام موهام چیکار کنم با زدن جرقه ای کت و در اوردم و قیچی رو برداشتم هرچند کوک عاشقشون بود ولی مجبور بودم ببخشید کوک ولی خودت شروع کردی شروع کردم موهام کوتاه کردن موهام رسیده بود به گوشم خیلی کوتاهم نبود خوب بود بقیه بلندی موهام جوری درست کردم که کوتاه دیده بشه به خودم تو اینه نگاه کردم خوب بود از دور معلوم بود پسرم دیگه خوبه رفتم کت و پوشیدم و رفتم بیرون با اومدنم بیرون تهیونگ جلو در اتاقم ظاهر شد
+یااا ترسیدم
@ببخشید شما ؟
+مسخره بازی در نیار
@ببخشید کلاه گیست قشنگه یکی برا منم بخر
+کلاگیس نیست
@پس چیه
+موهای خودمه
@یعنی چی
لبخندی زدم
+هر چند کوک عاشقشون بود ولی دیگه مجبور بودم
@برام یک درصدم مهم نیست اون عوضی چی دوست داشته ولی میخوام بدونم چرا موهاتو کوتاه کردی دیونه شدی؟
صداش غصبی بود حق نداشت عصبی بشه به اون ربطی نداره
+فکر نکنم به شما ربطی داشته باشه
@معلومه که ربط داره
+برو کنار
زدمش کنار و رفتم پایین نمیخواستم موضوع کش پیدا کنه به هرحال من بهش مدیونم نباید باهاش دعوا کنم رفتم بیرون و از خونش اومدم بیرون تاکسی گرفتم رفتم سمت خونه کوک خونمون رسیدم بعد از حساب کردم اومدم پایین یکم از عمارت فاصله داشتم پشت درخت وایستادم امروز باید یکدومشونو ببینم دو ساعت گذشت که یه ماشین اومد ماشین کوک بود سریع رفتم پشت درخت خوب حالا که چی ات میخوای چیکار کنی تو سردرگمی بودم نمیدونستم چیکار کنم بعد از ورود کوک به عمارت اومدم پشت درخت کنار که یهو یه ماشین دیگه اومد و وایستاد یک نفر ازش پیاده شد اون کی بود ظاهرش اشنا نبود قد متوسط با ظاهری خوب در عمارت باز شد و کوک اومد بیرون چرا اینجوری شده صورتش ناراحت میزد ولی تا دختر رو دید خندید دختره سریع اومد و خودشو انداخت بغل کوک کوکم مقابل بغلش کرد تمیدونم چی شد که یهو خودمو وسط خیابون دیدم درخت پس کجاست با صدای بوق و چراغ سریع رفتم کنار ماشینی که روبه روم بود رد شد تا رد شد متوجه های نگاه های کوک و دختره شدم دستی به ماسکم زدم و سعی کردم عادی باشم و شروع کردم به راه رفتن به سمت مخالفشون داشتم میرفتم که یهو....
لبخند ساختگی زدم و رفتم بیرون رفتم تو اتاق و لباسا رو پوشیدم به خودم نگاه کردم خوب چرا به اینجاش فکر نکردم موهام موهام چیکار کنم با زدن جرقه ای کت و در اوردم و قیچی رو برداشتم هرچند کوک عاشقشون بود ولی مجبور بودم ببخشید کوک ولی خودت شروع کردی شروع کردم موهام کوتاه کردن موهام رسیده بود به گوشم خیلی کوتاهم نبود خوب بود بقیه بلندی موهام جوری درست کردم که کوتاه دیده بشه به خودم تو اینه نگاه کردم خوب بود از دور معلوم بود پسرم دیگه خوبه رفتم کت و پوشیدم و رفتم بیرون با اومدنم بیرون تهیونگ جلو در اتاقم ظاهر شد
+یااا ترسیدم
@ببخشید شما ؟
+مسخره بازی در نیار
@ببخشید کلاه گیست قشنگه یکی برا منم بخر
+کلاگیس نیست
@پس چیه
+موهای خودمه
@یعنی چی
لبخندی زدم
+هر چند کوک عاشقشون بود ولی دیگه مجبور بودم
@برام یک درصدم مهم نیست اون عوضی چی دوست داشته ولی میخوام بدونم چرا موهاتو کوتاه کردی دیونه شدی؟
صداش غصبی بود حق نداشت عصبی بشه به اون ربطی نداره
+فکر نکنم به شما ربطی داشته باشه
@معلومه که ربط داره
+برو کنار
زدمش کنار و رفتم پایین نمیخواستم موضوع کش پیدا کنه به هرحال من بهش مدیونم نباید باهاش دعوا کنم رفتم بیرون و از خونش اومدم بیرون تاکسی گرفتم رفتم سمت خونه کوک خونمون رسیدم بعد از حساب کردم اومدم پایین یکم از عمارت فاصله داشتم پشت درخت وایستادم امروز باید یکدومشونو ببینم دو ساعت گذشت که یه ماشین اومد ماشین کوک بود سریع رفتم پشت درخت خوب حالا که چی ات میخوای چیکار کنی تو سردرگمی بودم نمیدونستم چیکار کنم بعد از ورود کوک به عمارت اومدم پشت درخت کنار که یهو یه ماشین دیگه اومد و وایستاد یک نفر ازش پیاده شد اون کی بود ظاهرش اشنا نبود قد متوسط با ظاهری خوب در عمارت باز شد و کوک اومد بیرون چرا اینجوری شده صورتش ناراحت میزد ولی تا دختر رو دید خندید دختره سریع اومد و خودشو انداخت بغل کوک کوکم مقابل بغلش کرد تمیدونم چی شد که یهو خودمو وسط خیابون دیدم درخت پس کجاست با صدای بوق و چراغ سریع رفتم کنار ماشینی که روبه روم بود رد شد تا رد شد متوجه های نگاه های کوک و دختره شدم دستی به ماسکم زدم و سعی کردم عادی باشم و شروع کردم به راه رفتن به سمت مخالفشون داشتم میرفتم که یهو....
۵.۲k
۲۰ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.