فیک جنکوک
فیک جنکوک
میراث شوم
پارت ۱۸
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم
روی تخت خودم نبودم
یه جای دیگه بودم
۱۵ دقیقه ای به دیوار نگاه کردم و بعد سرمرو برگردوندم با صورت جنکوک مواجه شدم با تنش لخت بود که یه جیق خفیف زدم
+جیغ ......تو اینجا چیکار میکنی من کجام چرا کنارمخوابیدی چرا تنت لباس نیست چرا منو آوردی اینجا
_یه جواب برای همه سوالات چوندوست داشتم دلم خواست مشگلی
+آره مشگلی
_ببین دختره منبا بقیه پسرا فرق دارمها
+برا مننداری
_نمیخوای تهتنبیهت کنم
+برام مهم نیست تنبیهت چیه مرتیکه
_بهمنگفتی مرتیکه
+آره پسره ی آشغال
_اوه فک کنم باید یه جور دیگه به حسابت برسم
منجنکوک سابق نیستم بیبی
+بیبی؟واقعا سرت به جایی نخورده
_خفه شد
+تو ........
با قرار دادن لب های جنکوکروی لب های ا/ت دیگه چیزی نگفت
توی دوراهی بود
همراهی کنه یا نه
که جنکوک گاز بدی از لب های ا/ت برداشت که ا/ت مجبور شد همراهیش کنه
این بوسه ۱۵ مین وقت برد که با تنگی نفس از هم جدا شدن
+این چی بود
_جنکوک دید لبای ا/ت داره جون میره که
_چشاش قرمز شد
و سرشو برد لای گردنش
و ا/ت فهمیده بود که میخواد چی کار کنه
تقلا برای جدا شدن میکرد و زور جنکوک هیلی بیشتر بود و نمیراشت تکون بخوره
جنکوک داشت خون دختره رو میخورد کهمتوجه شد دختره تکون نمیخوره برای این دید بیهوش شده
ادامه دارد
میراث شوم
پارت ۱۸
از زبان ا/ت
از خواب بیدار شدم
روی تخت خودم نبودم
یه جای دیگه بودم
۱۵ دقیقه ای به دیوار نگاه کردم و بعد سرمرو برگردوندم با صورت جنکوک مواجه شدم با تنش لخت بود که یه جیق خفیف زدم
+جیغ ......تو اینجا چیکار میکنی من کجام چرا کنارمخوابیدی چرا تنت لباس نیست چرا منو آوردی اینجا
_یه جواب برای همه سوالات چوندوست داشتم دلم خواست مشگلی
+آره مشگلی
_ببین دختره منبا بقیه پسرا فرق دارمها
+برا مننداری
_نمیخوای تهتنبیهت کنم
+برام مهم نیست تنبیهت چیه مرتیکه
_بهمنگفتی مرتیکه
+آره پسره ی آشغال
_اوه فک کنم باید یه جور دیگه به حسابت برسم
منجنکوک سابق نیستم بیبی
+بیبی؟واقعا سرت به جایی نخورده
_خفه شد
+تو ........
با قرار دادن لب های جنکوکروی لب های ا/ت دیگه چیزی نگفت
توی دوراهی بود
همراهی کنه یا نه
که جنکوک گاز بدی از لب های ا/ت برداشت که ا/ت مجبور شد همراهیش کنه
این بوسه ۱۵ مین وقت برد که با تنگی نفس از هم جدا شدن
+این چی بود
_جنکوک دید لبای ا/ت داره جون میره که
_چشاش قرمز شد
و سرشو برد لای گردنش
و ا/ت فهمیده بود که میخواد چی کار کنه
تقلا برای جدا شدن میکرد و زور جنکوک هیلی بیشتر بود و نمیراشت تکون بخوره
جنکوک داشت خون دختره رو میخورد کهمتوجه شد دختره تکون نمیخوره برای این دید بیهوش شده
ادامه دارد
۴.۰k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.