سناریو
#سناریو
#استری_کیدز
سناریو :وقتی عضو نهمی و جی وای پی تهدیدت میکنه که اگه از گروه نری شایعه پخش میکنم که اعضا بهت تجاوز کردن
*اعضا دوست پسرتن و فقط کمپانی میدونه *
(داستان )
جی وای پی بخاطر یک سری از دلایلی که همش به سود خودش تموم میشد رو برات مطرح میکنه و برای رسیدن به اون اهداف تو باید گروه رو ترک کنی تا اون بتونه با دست باز تری به اعضا تسلط داشته باشه...
برای اینکه مجبورت کنه از گروه بری اینو به صورت تهدید واری بهت میگه که باعث میشه سپرت جلوش بشکنی و شوکه بشی...
یک هفته ای از اون ماجرا میگذشت و تو سعی میکردی کمتر با اعضا ارتباط بگیری مخصوصا (دوست پسرت ) تا بتونی راحت تر از گروه بری...
رفتارت باهاشون سرد شده بود و این باعث شده بود اونا بهت شک کنن...
تا اینکه بلاخره بعد از گذشت چند روز دیگه...متوجه ی ماجرا میشن )
(چان )
(بعد از فهمیدن تمام ماجرا به سرعت از خونه خارج میشه و شروع میکنه با عصبانیت به سمت کمپانی رانندگی کردن
_ عوضی...اشغال حروم زادهههه کاری میکنم آرزوی مرگ کنیییی
با شدت به فرمون ماشین می کوبه )
(لینو )
چند وقت بود مدام دلیل رفتار های سردت رو ازت میپرسید تا اینکه بلاخره...
خودش سیر تا پیاز قضیه رو درآورد و بدون اینکه حتی بزاره مانعش بشی به سمت کمپانی راه افتاد
(چانگبین)
در دفتر جی وای پی رو با شدت باز میکنه..
÷ چه خبرته؟
پوزخندی میزنه
_ توعه حرومی...فکر کردی من نمیتونم کاری انجام بدم؟...روزگارت رو سیاه میکنم عوضی
(هیونجین )
چند ساعتی از زمانی که هیونجین این قضیه رو فهمیده بود و رفته بود به کمپانی میگذشت...با استرس روی مبل نشسته بودی که بلاخره در خونه باز شد
ه..هیون
لبخند کمرنگی زد و به سمتت اومد و تورو توی بغلش گرفت...
_ قول میدم دیگه نزارم اتفاقی برات بیوفته
#استری_کیدز
سناریو :وقتی عضو نهمی و جی وای پی تهدیدت میکنه که اگه از گروه نری شایعه پخش میکنم که اعضا بهت تجاوز کردن
*اعضا دوست پسرتن و فقط کمپانی میدونه *
(داستان )
جی وای پی بخاطر یک سری از دلایلی که همش به سود خودش تموم میشد رو برات مطرح میکنه و برای رسیدن به اون اهداف تو باید گروه رو ترک کنی تا اون بتونه با دست باز تری به اعضا تسلط داشته باشه...
برای اینکه مجبورت کنه از گروه بری اینو به صورت تهدید واری بهت میگه که باعث میشه سپرت جلوش بشکنی و شوکه بشی...
یک هفته ای از اون ماجرا میگذشت و تو سعی میکردی کمتر با اعضا ارتباط بگیری مخصوصا (دوست پسرت ) تا بتونی راحت تر از گروه بری...
رفتارت باهاشون سرد شده بود و این باعث شده بود اونا بهت شک کنن...
تا اینکه بلاخره بعد از گذشت چند روز دیگه...متوجه ی ماجرا میشن )
(چان )
(بعد از فهمیدن تمام ماجرا به سرعت از خونه خارج میشه و شروع میکنه با عصبانیت به سمت کمپانی رانندگی کردن
_ عوضی...اشغال حروم زادهههه کاری میکنم آرزوی مرگ کنیییی
با شدت به فرمون ماشین می کوبه )
(لینو )
چند وقت بود مدام دلیل رفتار های سردت رو ازت میپرسید تا اینکه بلاخره...
خودش سیر تا پیاز قضیه رو درآورد و بدون اینکه حتی بزاره مانعش بشی به سمت کمپانی راه افتاد
(چانگبین)
در دفتر جی وای پی رو با شدت باز میکنه..
÷ چه خبرته؟
پوزخندی میزنه
_ توعه حرومی...فکر کردی من نمیتونم کاری انجام بدم؟...روزگارت رو سیاه میکنم عوضی
(هیونجین )
چند ساعتی از زمانی که هیونجین این قضیه رو فهمیده بود و رفته بود به کمپانی میگذشت...با استرس روی مبل نشسته بودی که بلاخره در خونه باز شد
ه..هیون
لبخند کمرنگی زد و به سمتت اومد و تورو توی بغلش گرفت...
_ قول میدم دیگه نزارم اتفاقی برات بیوفته
۵۳.۳k
۲۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.