فیک کوک قمار عشق پارت ۷
پارت ۷
فردا صبح
بزور از جام بلند شدم رفتم ی دوش سرپایی گرفتم تا دردم اروم بشه اومدم بیرون ی پیراهن گشاد پوشیدم
دل درد شدید داشتم این پسره عوضی باعث شد من انقدر درد بکشم
رفتم تو اشپزخونه تا اب بخورم دیدم پسرا نشستن دارن صبحونه میخورن و مسخندن از عصبانیت میخواستم خفشون کنم رفتم تو اتاق پیش دخترا دیدم همشون مثل من هستن
باورم نمیشه بخاطر حوسبازیا چنتا پسر به این روز افتادیم
لیسا رو تخت بود از درد گریه میکرد حتی نمیتونست تکون بخوره وضعیش خیلی بد بود
رفتم سمت اشپزخونه
با تمام وجودم به سمت جیمین هجوم اوردم یقشو گرفتم گفتم :بجای اینکه غذا کوفت کنی برو گمشو ببین لیسا چشه زدی دوستمو ناکارش کردی احمق بیشعور
با تعجب گفت:چته روانی؟ لیسا چشه مگه؟ چیشده؟ اتفاقی افتاده؟
رو به پسرا گفتم: شما ها احمقا دیشب مست کردین و بدون اجازه ما بهمون دست زدین
و الاااان هیچی یادتون نمیاااد
پسرا جز چان وو با دهنی باز گفتن واقعا؟
چان وو با صدایی که داخلش خنده بود گفت:اره زدین همشونو نابود کردین
گفتم :بجای اینکه به حرف بزنی برو پیش دوست دخترت
و جیمین تو هم سریعتر برو پیش لیسا بدبخت از درد داره زجه میزنه
#/#/#/#/#/#/#/#/#
جیمین سریع وارد اتاق لیسا و خودش شد
رفت سمت تخت که لیسا روش افتاده بود گفت:لیسا حرفای رونا حقیقت داره؟ من بهت دست زدم
لیسا با جیغ گفت:ازت متنفرم گمشو برو بیرون
جیمین گفت: ببخشید عزیزم اروم باش من مست بودم واقعا نفهمیدم چه اتفاقی افتاده
اروم لیسا بغل کرد پیشونیشو بوسید
#/#/#/#/#/#/#
از نگاه رونا
تو اتاق نشسته بودم
داشتم به این فک میکردم چقدر قشنگ اولین هامو ازم گرفت
با جیغ گفتم: جئون فاکینگ جونگ کوک میکشمت مرتیکه حرومزاده
کوک اومد داخل اتاق گفت:چته روانی؟ چرا خونه انداختی رو سرت؟
گفتم:به چه جرئتی کردی دست کثیفتو بهم بزنی حرومزاده؟
یهو یقه لباسمو گرفت منو کوبید به دیوار گفت: حرف دهنتو بفهم من مست بودم نمیدونم چیکار کردم بفهم
محکم هولش دادم عقب ولی تکون از جاش نخورد با عصبانیت گفتم: خفهههه شوووو اون دهن فاکیتو ببند تو بهم تجاوز کردی
با حرس نفسشو بیرون داد گفت: فقط ساکت شوو کاری نکن که ی کاری کنم که خودم پشیمون بشم دخت......
یهو در اتاق باز شد جیمین اومد داخل از پشت کوکو کشید انداخت پایین روش افتاد با مشت کوبید تو صورتش گفت : تو غلط کردی سر خواهر من داد میزنی ، مگه برادرش مرده که هر وقت دلت خواست هر زری بهش بزنی؟
کامنت:۳۰
تا پارت بعد بابابی
فردا صبح
بزور از جام بلند شدم رفتم ی دوش سرپایی گرفتم تا دردم اروم بشه اومدم بیرون ی پیراهن گشاد پوشیدم
دل درد شدید داشتم این پسره عوضی باعث شد من انقدر درد بکشم
رفتم تو اشپزخونه تا اب بخورم دیدم پسرا نشستن دارن صبحونه میخورن و مسخندن از عصبانیت میخواستم خفشون کنم رفتم تو اتاق پیش دخترا دیدم همشون مثل من هستن
باورم نمیشه بخاطر حوسبازیا چنتا پسر به این روز افتادیم
لیسا رو تخت بود از درد گریه میکرد حتی نمیتونست تکون بخوره وضعیش خیلی بد بود
رفتم سمت اشپزخونه
با تمام وجودم به سمت جیمین هجوم اوردم یقشو گرفتم گفتم :بجای اینکه غذا کوفت کنی برو گمشو ببین لیسا چشه زدی دوستمو ناکارش کردی احمق بیشعور
با تعجب گفت:چته روانی؟ لیسا چشه مگه؟ چیشده؟ اتفاقی افتاده؟
رو به پسرا گفتم: شما ها احمقا دیشب مست کردین و بدون اجازه ما بهمون دست زدین
و الاااان هیچی یادتون نمیاااد
پسرا جز چان وو با دهنی باز گفتن واقعا؟
چان وو با صدایی که داخلش خنده بود گفت:اره زدین همشونو نابود کردین
گفتم :بجای اینکه به حرف بزنی برو پیش دوست دخترت
و جیمین تو هم سریعتر برو پیش لیسا بدبخت از درد داره زجه میزنه
#/#/#/#/#/#/#/#/#
جیمین سریع وارد اتاق لیسا و خودش شد
رفت سمت تخت که لیسا روش افتاده بود گفت:لیسا حرفای رونا حقیقت داره؟ من بهت دست زدم
لیسا با جیغ گفت:ازت متنفرم گمشو برو بیرون
جیمین گفت: ببخشید عزیزم اروم باش من مست بودم واقعا نفهمیدم چه اتفاقی افتاده
اروم لیسا بغل کرد پیشونیشو بوسید
#/#/#/#/#/#/#
از نگاه رونا
تو اتاق نشسته بودم
داشتم به این فک میکردم چقدر قشنگ اولین هامو ازم گرفت
با جیغ گفتم: جئون فاکینگ جونگ کوک میکشمت مرتیکه حرومزاده
کوک اومد داخل اتاق گفت:چته روانی؟ چرا خونه انداختی رو سرت؟
گفتم:به چه جرئتی کردی دست کثیفتو بهم بزنی حرومزاده؟
یهو یقه لباسمو گرفت منو کوبید به دیوار گفت: حرف دهنتو بفهم من مست بودم نمیدونم چیکار کردم بفهم
محکم هولش دادم عقب ولی تکون از جاش نخورد با عصبانیت گفتم: خفهههه شوووو اون دهن فاکیتو ببند تو بهم تجاوز کردی
با حرس نفسشو بیرون داد گفت: فقط ساکت شوو کاری نکن که ی کاری کنم که خودم پشیمون بشم دخت......
یهو در اتاق باز شد جیمین اومد داخل از پشت کوکو کشید انداخت پایین روش افتاد با مشت کوبید تو صورتش گفت : تو غلط کردی سر خواهر من داد میزنی ، مگه برادرش مرده که هر وقت دلت خواست هر زری بهش بزنی؟
کامنت:۳۰
تا پارت بعد بابابی
۵۱.۹k
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.