➖⃟♥️•• 𝒓𝒊𝒈𝒉𝒕 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒕 𝒑⁵⁰

برگه ها رو برداشتم یهو عوقم گرفت دویدم سمت دستشویی بالا اووردم چایونگ بیدار شده بود اومد دم در دستشویی
_چیزی شده ؟
داشتم دهنمو میشستم
_ن نه من خوبم فک کنم واسه سوجو های دیشبه
_سویونا میگم امروز نرو
_مگه میشه
_میشه دیونه...خب حالا که میری یه آزمایش بده
_باشه باشه
رفتم بیرون از خونه چایونگ رفته بود تو خونه خودش که آماده شه بره سر کارش راه افتادم بعد چند دقیقه تصمیم گرفتم تاکسی بگیرم سوار شدم و راه افتادیم تو راه بودیم که یهو باز حالت تهوع گرفتم بهش خواستم اهمیتی ندم ولی بعد چند دقیقه
_اجوشی میشه وایسین من حالم بده
_باشه دخترم
پیاده شدم و رفتم سمت سطل آشغالی بو گند میداد ولی مجبور بودم بالا اووردم و بعد رفتم سمت ماشین سوار شدم
_خوبین؟
و یه بطری آب بهم داد
_ممنون خوبم واسه سوجوهای امشبه که خوردم
_اها
بعد چند دقیقه رسیدیم پیاده شدم و وارد شرکت شدم رفتم سمت اتاق رییس در زدم
_بیا تو
رفتم تو اتاق برگه هارو دادم
_بفرمایین
_یه ساعت دیگه جلسه شروع میشه آماده ای؟
_بله
برگه ها رو یه چک کرد
_خوبه بریم
رفتیم توی پارکینگ یهو زیر شکمم گرفت درد شت نزدیک پریودیم بود رییس اومد سمتم دستشو گذاشت رو شونم
_خوبی
_عا عارع...
_مطمئنی؟
_عاره چیزی نیس مشکلات دخترونست
_خب ... بیا کمکت کنم سوار شی