تایچی که ۲ متر اونور تر پرت شده بود به سمت لیا اومد و گفت
تایچی که ۲ متر اونور تر پرت شده بود به سمت لیا اومد و گفت: آفرین
لیا تعجب کرد پس پرسید: چی؟؟؟؟؟
تایچی : همین که شنیدی خب حالا خوب گوش کن امشب منو تو از این یتیم خونه ی***** فرار میکنیم من به پسرا میگم سر بقیه رو گرم کنن تا ما فرار کنیم
لیا: چرا من؟
تایچی: چون اولین نفری بودی که با چشمای آبی نگام کردی
لیا در ذهن: چه گوهی بخورم حالا؟
تایچی: خب پس میبینمت
لیا: باشه
شب شد .......(واقعا گشادیم میاد بنویسم) شما موفق شدین فرار کنید بعدش لیا خسته شد
تایچی: چیشد؟
لیا: خفه مگه نمیبینی خسته شدم
تایچی لیا رو برایداستایل بغل میکنه تا میرسه به یه کوچه لیا رو گذاشت زمین میرین تو کوچه که چندتا اسکل میان جلوتون و میگن کوچولوها زخم نشدین؟ بعدش میزنن زیر خنده
و خب قبل تایچی لیا آستینا رو بالا میزنه و از کیفش یه چاقو در میاره و همشونو نفله میکنه
تایچی با تعجب: وای چطور اینکارو کردی به منم یاد بدههههههه
لیا: واقعا یه کار به این آسونی رو میخوای بهت یاد بدم؟
تایچی: آره
لیا: باشه ولی الان نه
تمامممم چقد مهربونم به این زودی ۲ پارت دادم فعلا سایونارااااا
❤️😊🌸
لیا تعجب کرد پس پرسید: چی؟؟؟؟؟
تایچی : همین که شنیدی خب حالا خوب گوش کن امشب منو تو از این یتیم خونه ی***** فرار میکنیم من به پسرا میگم سر بقیه رو گرم کنن تا ما فرار کنیم
لیا: چرا من؟
تایچی: چون اولین نفری بودی که با چشمای آبی نگام کردی
لیا در ذهن: چه گوهی بخورم حالا؟
تایچی: خب پس میبینمت
لیا: باشه
شب شد .......(واقعا گشادیم میاد بنویسم) شما موفق شدین فرار کنید بعدش لیا خسته شد
تایچی: چیشد؟
لیا: خفه مگه نمیبینی خسته شدم
تایچی لیا رو برایداستایل بغل میکنه تا میرسه به یه کوچه لیا رو گذاشت زمین میرین تو کوچه که چندتا اسکل میان جلوتون و میگن کوچولوها زخم نشدین؟ بعدش میزنن زیر خنده
و خب قبل تایچی لیا آستینا رو بالا میزنه و از کیفش یه چاقو در میاره و همشونو نفله میکنه
تایچی با تعجب: وای چطور اینکارو کردی به منم یاد بدههههههه
لیا: واقعا یه کار به این آسونی رو میخوای بهت یاد بدم؟
تایچی: آره
لیا: باشه ولی الان نه
تمامممم چقد مهربونم به این زودی ۲ پارت دادم فعلا سایونارااااا
❤️😊🌸
۱.۶k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.