چپتر 3

پرنسس قتل مافیا

اونم گفت من پل ورلاینم.مگه دنبال گذشتتون نیستین؟
چویا که از شنیدن این حرف شوکه شده بود گفت:تو کی هستی مرتیکهههه

اینو با داد گفت
اونم با یه لبخند گفت:پس ناکاهارا چویا کون تویی نه؟
چویا لحظه به لحظه بیشتر عصبی میشد در همین حین دازای سان و آنیسا چان سعی داشتن اون رو آروم کنن ولی خب نمیشد چویا تقریبا از کوره در رفته بود
من گفتم:پل ورلاین سان...میشه یکم بیشتر توضیح بدین
اونم گفت:اینهمه احترام برای چیه؟بیخیال من داداش بزرگتم...عام..ببخشید ولی باید چیو توضیح بدم؟
واقعا این اقای برادر نما از دازای سان هم خنگ تر میزنه ولی خب فعلا تنها راه برای فهمیدن گذشتنمونه...پس...من بهش گفتم:خیلی خوب...بگو ببینم تو ازکجا میدونی برادر مایی از کجا معلوم توهم.... .اون نذاشت ادامه حرفمو بزنم و گفت:اوی اوی آروم باش...پس هنوز نمیدونی نه؟
چویا با داد گفت:چیو باید بدونیم هاااا مرتیکه...
آنیسا چان جلوی دهن چویا رو گرفت و گفت:چویا آروم باش...با داد و بیداد هیچی حل نمیشه بزار رینا خودش حلش میکنه
بعدش با لبخندی گفت:فوقش اینه بعدش با موهبتم حسابشو میرسم
چویا هم یکم آروم شد
من گفتم:خیلی خوب...بیشتر توضیح بده
اونم گفت:عاح...ببین توضیحش سخته...ببین درواقع تو و چویا...

ادامه 10 تا لایک پلیز
دوست دارم نظرتو درباره فیکم بدونم