برادر غیرتی من p9
یهو در خونه باز شد
همه برگشتن سمت در
میا:اوه بد موقع مزاحم شدم؟
ع..ع..عیب نداره الان میرم
ا.ت:نمیخواد بیا تو حیح
میا:اوکی
لیا:بریم بالا حیح
جیمین:هوی کجا
کوک:من هنوز حرفم تموم نشده هوییی با شماهاما
جیمین:عه عه انگار نه انگار با اینا هستیم
کوک:وقتی میا رفت من میدونم و اون ۲تا
جیمین:پس زحمت منو کم کن😂
کوک:درد نخند
بعد هردو خندیدن و رفتن فیلم ببینن
ا.ت:نیا خوب موقع اومدی وگرنه معلوم نبود زنده بمونیم یا نه هوففف
میا:کدوم گوری بودید؟
لیا:بار دیگه خانم به خاطر دختر عموش نیومدی ولی خوب شد مارو از دردسر نجات دادی
میا:ما اینیم دیگه راستی اصن شد با لینین هو حرف بزنی؟
ا.ت:نه بابا
رفتن فیلم دیدن و اینا
حدو ساعت ۱ شب بابای میا اومد و رفتن
ا.ت:بایی فردا میبینیمت
کوک:اگه زنده موندید
ا.ت:یا خدا (ترسید یهو خب)
کوک:درو ببند بیا تو
ا.ت:باش
درو بست و رفت با لیا نشست رو مبل
لیا:خب چرا مارو اینجا اوردید؟
کوک و جیمین:دلیلشو خوب میدونید
ا.ت:گذشته گذشته دیگه بیاید بیخیال بشیم (کیوت)
کوک:عه واقا حالا کاری کنم که کلمه بار یادتون بره
لیا:یا حضرت ورلد واید هندسام
کوک:خب حالا مشکل اینجاست چیکارتون کنم
جیمین:یعنی خاک تو سرت
کوک:چیه نمیتونم اون کارارو کنم که بیام بزنمشون؟
جیمین:هوففف بدو خوابم میاد
ا.ت و لیا:برید بخوابید دیگه دیر وقته
کوک:ساکت
هردو خفه شدن
کوک:هردوتون گوشیاتون رو بدید
لیا:بیا ولی جایی رو نگرد فضول
کوک:ا.ت توهم بده
ا.ت:گوشی من دست آقا جیمینه
جیمین:کوک اون گوشیش دست منه بیا
کوک:قفل هارو باز کنید
ا.ت و لیا:عمراااااااا
کوک:باز نکنید زنده بودنتون تضمینی نداره ها
ا.ت:باز کنیم هم تضمینی نداره
ا.ت و لیا:😂😂
کوک:درد باز کنید الان
لیا:بیاخ👍
کوک:الان(عصبی)
ا.ت:ها من گوه بخورم باز نکنم اصن شما هرچی بگید بده من باز کنم
لیا:بله بله داداش جونم بده باز کنم
ا.ت گوشی رو باز کرد ولی سریع چتش با لیمین هو رو پاک کرد درواقع قایم کرد
کوک:اینا چیه ۵۰۰ تا عکس لوازم ارایش؟
لیا:دنیای دخترا عجیبه
کوک:ریدم تو دنیاتون(آروم و زیر لب)
ا.ت:چک کردی میشه بدی
کوک:نخیر گروهتون مونده این چیه ایم گروهتون (همدستان جرم ) خدا شفاتون بده
لیا:اونجارو نگرد چیزای دخترونه هست
کوک:ساکت(عصبی)
بعد چک کردن پیامآور و کل گوشی گوشیرو داد و همشون رفتن خوابیدن
صبح
همه برگشتن سمت در
میا:اوه بد موقع مزاحم شدم؟
ع..ع..عیب نداره الان میرم
ا.ت:نمیخواد بیا تو حیح
میا:اوکی
لیا:بریم بالا حیح
جیمین:هوی کجا
کوک:من هنوز حرفم تموم نشده هوییی با شماهاما
جیمین:عه عه انگار نه انگار با اینا هستیم
کوک:وقتی میا رفت من میدونم و اون ۲تا
جیمین:پس زحمت منو کم کن😂
کوک:درد نخند
بعد هردو خندیدن و رفتن فیلم ببینن
ا.ت:نیا خوب موقع اومدی وگرنه معلوم نبود زنده بمونیم یا نه هوففف
میا:کدوم گوری بودید؟
لیا:بار دیگه خانم به خاطر دختر عموش نیومدی ولی خوب شد مارو از دردسر نجات دادی
میا:ما اینیم دیگه راستی اصن شد با لینین هو حرف بزنی؟
ا.ت:نه بابا
رفتن فیلم دیدن و اینا
حدو ساعت ۱ شب بابای میا اومد و رفتن
ا.ت:بایی فردا میبینیمت
کوک:اگه زنده موندید
ا.ت:یا خدا (ترسید یهو خب)
کوک:درو ببند بیا تو
ا.ت:باش
درو بست و رفت با لیا نشست رو مبل
لیا:خب چرا مارو اینجا اوردید؟
کوک و جیمین:دلیلشو خوب میدونید
ا.ت:گذشته گذشته دیگه بیاید بیخیال بشیم (کیوت)
کوک:عه واقا حالا کاری کنم که کلمه بار یادتون بره
لیا:یا حضرت ورلد واید هندسام
کوک:خب حالا مشکل اینجاست چیکارتون کنم
جیمین:یعنی خاک تو سرت
کوک:چیه نمیتونم اون کارارو کنم که بیام بزنمشون؟
جیمین:هوففف بدو خوابم میاد
ا.ت و لیا:برید بخوابید دیگه دیر وقته
کوک:ساکت
هردو خفه شدن
کوک:هردوتون گوشیاتون رو بدید
لیا:بیا ولی جایی رو نگرد فضول
کوک:ا.ت توهم بده
ا.ت:گوشی من دست آقا جیمینه
جیمین:کوک اون گوشیش دست منه بیا
کوک:قفل هارو باز کنید
ا.ت و لیا:عمراااااااا
کوک:باز نکنید زنده بودنتون تضمینی نداره ها
ا.ت:باز کنیم هم تضمینی نداره
ا.ت و لیا:😂😂
کوک:درد باز کنید الان
لیا:بیاخ👍
کوک:الان(عصبی)
ا.ت:ها من گوه بخورم باز نکنم اصن شما هرچی بگید بده من باز کنم
لیا:بله بله داداش جونم بده باز کنم
ا.ت گوشی رو باز کرد ولی سریع چتش با لیمین هو رو پاک کرد درواقع قایم کرد
کوک:اینا چیه ۵۰۰ تا عکس لوازم ارایش؟
لیا:دنیای دخترا عجیبه
کوک:ریدم تو دنیاتون(آروم و زیر لب)
ا.ت:چک کردی میشه بدی
کوک:نخیر گروهتون مونده این چیه ایم گروهتون (همدستان جرم ) خدا شفاتون بده
لیا:اونجارو نگرد چیزای دخترونه هست
کوک:ساکت(عصبی)
بعد چک کردن پیامآور و کل گوشی گوشیرو داد و همشون رفتن خوابیدن
صبح
۸.۵k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.