عشق دبیرستانی
عشق دبیرستانی
پارت۱
ا/ت ویو:
خب سلام من ا/ت هستم ۲۰سالمه
اهل سئولم
توی اکیپ لی هستم
(میدونم خیلی کوتاهه ولی تو پارت قبل بهتون توضیح دادم🥲✋)
امروز روز اولیه که میرم این مدرسه و واقعا ذوق دارم
نه واسه درسا
بلکه بخاطر بچه ها
امروز میرم پیش هیونا و ترسا و لیا و بلاخره اکیپمون کامل میشه
یه تیپ مشکی زدم و موهامو بالا بستم
نمیدونم چرا ولی از وقتی بدنیا اومدم یه دسته از موهام خاکستریه و نمیدونم واقعا چرا
از در مدرسه که وارد شدم اولین چیزی که دیدم قلدری بود
یه پسره داشت یکی از پسرا رو میزد
جونگ کوک:با بد کسی در افتادی 😏
پسره:غ....غلط کردم ....بخدا نمیدونستم کی هستی وگرنه این کارو نمیکردم...
کوک:آها ....یه نمیدونستمی بهت نشون بدم نفهمی از کجا خوردی ....
و شروع کرد زدنش
اومد مشت دیگه ای بزنه که جلوشو یکی دستشو گرفت
کوک ویو:
دیدم یکی دستمو گرفت
برگشتم نگاش کردم ....
دیدم یه دختره.....تا حالا ندیدمش اینجا
به نظرم تازه وارده
ا/ت:چیکار داری میکنی ؟ مگه چیکار کرده که اینجوری میزنیش ؟
بس کن .و دست پسره رو گرفتمش و بلندش کردم
کوک:هه...تو کی هستی که به من دستور میده ؟تا حالا اینجا ندیدمت ..با اینکه تازه واردی ولی میدونی سر اونایی که با من در افتادن چه بلایی اومده؟😏
کاری کردم که مرغای آسمون که هیچ بلکه تمام انسانای روی زمین به حالش گریه کردن
ا/ت:خو الان که چی؟میخوای ازت بترسم ؟ مثلاً میخوای چه غلطی کنی؟هر غلطی نکردی بکن
جونگ کوک: تعجب کردم .تاحالا هیچکس اینجوری جوابمو نداده بود .تا اومدم حرف بزنم دست پسره رو گرفت و برد .
خب این پارت تموم شد
پارت بعدشم بزارم؟
پارت۱
ا/ت ویو:
خب سلام من ا/ت هستم ۲۰سالمه
اهل سئولم
توی اکیپ لی هستم
(میدونم خیلی کوتاهه ولی تو پارت قبل بهتون توضیح دادم🥲✋)
امروز روز اولیه که میرم این مدرسه و واقعا ذوق دارم
نه واسه درسا
بلکه بخاطر بچه ها
امروز میرم پیش هیونا و ترسا و لیا و بلاخره اکیپمون کامل میشه
یه تیپ مشکی زدم و موهامو بالا بستم
نمیدونم چرا ولی از وقتی بدنیا اومدم یه دسته از موهام خاکستریه و نمیدونم واقعا چرا
از در مدرسه که وارد شدم اولین چیزی که دیدم قلدری بود
یه پسره داشت یکی از پسرا رو میزد
جونگ کوک:با بد کسی در افتادی 😏
پسره:غ....غلط کردم ....بخدا نمیدونستم کی هستی وگرنه این کارو نمیکردم...
کوک:آها ....یه نمیدونستمی بهت نشون بدم نفهمی از کجا خوردی ....
و شروع کرد زدنش
اومد مشت دیگه ای بزنه که جلوشو یکی دستشو گرفت
کوک ویو:
دیدم یکی دستمو گرفت
برگشتم نگاش کردم ....
دیدم یه دختره.....تا حالا ندیدمش اینجا
به نظرم تازه وارده
ا/ت:چیکار داری میکنی ؟ مگه چیکار کرده که اینجوری میزنیش ؟
بس کن .و دست پسره رو گرفتمش و بلندش کردم
کوک:هه...تو کی هستی که به من دستور میده ؟تا حالا اینجا ندیدمت ..با اینکه تازه واردی ولی میدونی سر اونایی که با من در افتادن چه بلایی اومده؟😏
کاری کردم که مرغای آسمون که هیچ بلکه تمام انسانای روی زمین به حالش گریه کردن
ا/ت:خو الان که چی؟میخوای ازت بترسم ؟ مثلاً میخوای چه غلطی کنی؟هر غلطی نکردی بکن
جونگ کوک: تعجب کردم .تاحالا هیچکس اینجوری جوابمو نداده بود .تا اومدم حرف بزنم دست پسره رو گرفت و برد .
خب این پارت تموم شد
پارت بعدشم بزارم؟
۵.۰k
۱۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.