(Part.11)
ا/ت*ویو
کوک رفتش.
حالا من با این جیمین چیکار کنم.
درده سرش افتاد گردنه من.
وای خدایااااااا.
عجب گیری افتادم.
رفتم خوابیدم.
(صبح)
از خواب بیدار شدم.
با صدای یه چیزی از اشپزخونه بیدارشدم.
مجسمه ی کوچیک اتاقم رو برداشتم.
و به سمت آشپزخونه رفتم.
دیدم جیمین هستش.
گفتم
ا/ت:جیمین سلام
جیمین:چه اتفاقی افتاده من اینجا چیکار میکنم.
ا/ت:همه چی رو توضیح میدم فقط بشین واست یه چیز بیارم بخوری.
جیمین:باشه
واسش رفتم اب پرتقال گرفتم.
و توش یواشکی قرص خواب ریختم.
رفتم سر میز نشستم.
دادم بهش.
گفت
جیمین:مرسی ا/ت.
ا/ت:خواهش میکنم.
بعدشم.
خورد.
بعد ۱دقیقه.
گرفتش.
و خوابش برد.
خدا رو شکر.
لباسام رو پوشیدم.
و صبحانه خوردم و رفتم.
مدرسه.
من کوک رو دیدم که با یه دختر داره.
حرف میزه.
چی چطور تونست فراموشم کنه.
پسره عوضی.
پس که اینطور با بد کسی د افتادی.
جئون جانکوک.
ادامه دارد.
شرط
لایک:30
فالور:215
مطلب:20
کوک رفتش.
حالا من با این جیمین چیکار کنم.
درده سرش افتاد گردنه من.
وای خدایااااااا.
عجب گیری افتادم.
رفتم خوابیدم.
(صبح)
از خواب بیدار شدم.
با صدای یه چیزی از اشپزخونه بیدارشدم.
مجسمه ی کوچیک اتاقم رو برداشتم.
و به سمت آشپزخونه رفتم.
دیدم جیمین هستش.
گفتم
ا/ت:جیمین سلام
جیمین:چه اتفاقی افتاده من اینجا چیکار میکنم.
ا/ت:همه چی رو توضیح میدم فقط بشین واست یه چیز بیارم بخوری.
جیمین:باشه
واسش رفتم اب پرتقال گرفتم.
و توش یواشکی قرص خواب ریختم.
رفتم سر میز نشستم.
دادم بهش.
گفت
جیمین:مرسی ا/ت.
ا/ت:خواهش میکنم.
بعدشم.
خورد.
بعد ۱دقیقه.
گرفتش.
و خوابش برد.
خدا رو شکر.
لباسام رو پوشیدم.
و صبحانه خوردم و رفتم.
مدرسه.
من کوک رو دیدم که با یه دختر داره.
حرف میزه.
چی چطور تونست فراموشم کنه.
پسره عوضی.
پس که اینطور با بد کسی د افتادی.
جئون جانکوک.
ادامه دارد.
شرط
لایک:30
فالور:215
مطلب:20
۱۳.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.