P:2
P:2
سفارش هاشونو دادن تا اون موقع نگاه های سنگینی رو روی خودم حس میکردم برگشتم دیدم همون پسرع ک تتو داشت
ات: تعظیمی کردم: چشم الان امادشون میکنم(لبخند) با لکنت از اونجا دور شدم ضربان قلبم رفتع بالا دستمو گذاشتم روی سینم و ی نفس عمیقی کشیدم و سفارش هارو دادم جکسون
جونگکوکویو: دیدم ی دختر جذاب داشت میومد سمتمون قد بلند پوست سفید چشمای ابی لبای پفکی موهای بلند مژه های بلندی داشت خیلی جذاب بود تمام وقت نگاهم روش قفل بود
تهیونگ: چ خوشگل بود
جیمین: اره حتما مخشو میزنم
جین: خوشگل بود ولی ب پای هندسامیم نمیرسع
جیهوپ: ساکت! اون برای منع
نامجون: فکرشم نکنید همه نگاه شوگا کردن
شوگا: چیه
جیمین: چیزی ک توی اون مغزت نمیگذرع
شوگا: مثلا چی اون وق اره دارم فک میکنم کی برم خونع و بخوابم
کوک: بچه ها بسه اون دختر برا هیچکس نی و برا هیچکس نمیشع ( با اعصبانیت)
جین: چتع چرا اعصبانی
کوک: هیونگ!
جین: باشع باو
ات: سفارش هارو بردم سمتشون و گذاشتم روی میز
ات: چیز دیگه ای میل ندارین
جیهوپ: نه ممنون(لبخند)
ی لبخندی زدم و ی تعظیم کوتاهی کردم و از اونجا دور شدم این پسرع تمام مدت داشت نگام میکرد نگاهشو ازم نبرد
جیمین: من سیر شدم
جین: منم
جیمین: منم همینطور
کوک: من حساب میکنم
تهیونگ: دارم خواب میبینم؟
شوگا: پشمام🗿
ات: دیدم پسرع پا شد داشت میومد نزدیکم استرس گرفتم ضربان قلبم رفت بالا
ات: ب..بفرمایین ..چیزی...میخواستید
کوک: ترو کوچولو(پوزخند)
ات:چ..چی(تعجب)
کوک: بیخیال صورت حساب میخواسم
ات: ا...ب..بلع بفرمایین میشع****وون(نمد چن میشع
ی عدد ت ذهنتون تصور کنید حالا🗿)
حساب کرد و با ی چشمک از اونجا دور شد اون الان برای من چشمک زد؟(نه برا عمم🗿)
شب شدع بود تقریبا خستهو کوفته بودم
جکسون: اییییی کمرم
ات: تو میتونی بری من بقیع کارارو انجام میدم
جکسون: یاااا نمیشع خطرناکع
ات: نگران نباش تو برو استراحت کن (خنده)
جکسون اومد بغلم کرد: مرسیییی خدافظظظ
ات: پسره دیوونه(خنده)
میز هارو تمیز کردم ظرف هارو شستم زمین رو تی کشیدم و قوس و کشی ب کمرم دادم پیش بندمو در اوردم اویزونش کردم کیفمو برداشتم و با ریموت کرکره کافه رو بستم داشتم میرفتم ک ی ماشین دیدم پشت سرم بود خیلی ترسیدم سرعتمو بیشتر کردم ک دیدم همچنان داشت نزدیک میشد ک....
شرطا:
لایک:۵
سفارش هاشونو دادن تا اون موقع نگاه های سنگینی رو روی خودم حس میکردم برگشتم دیدم همون پسرع ک تتو داشت
ات: تعظیمی کردم: چشم الان امادشون میکنم(لبخند) با لکنت از اونجا دور شدم ضربان قلبم رفتع بالا دستمو گذاشتم روی سینم و ی نفس عمیقی کشیدم و سفارش هارو دادم جکسون
جونگکوکویو: دیدم ی دختر جذاب داشت میومد سمتمون قد بلند پوست سفید چشمای ابی لبای پفکی موهای بلند مژه های بلندی داشت خیلی جذاب بود تمام وقت نگاهم روش قفل بود
تهیونگ: چ خوشگل بود
جیمین: اره حتما مخشو میزنم
جین: خوشگل بود ولی ب پای هندسامیم نمیرسع
جیهوپ: ساکت! اون برای منع
نامجون: فکرشم نکنید همه نگاه شوگا کردن
شوگا: چیه
جیمین: چیزی ک توی اون مغزت نمیگذرع
شوگا: مثلا چی اون وق اره دارم فک میکنم کی برم خونع و بخوابم
کوک: بچه ها بسه اون دختر برا هیچکس نی و برا هیچکس نمیشع ( با اعصبانیت)
جین: چتع چرا اعصبانی
کوک: هیونگ!
جین: باشع باو
ات: سفارش هارو بردم سمتشون و گذاشتم روی میز
ات: چیز دیگه ای میل ندارین
جیهوپ: نه ممنون(لبخند)
ی لبخندی زدم و ی تعظیم کوتاهی کردم و از اونجا دور شدم این پسرع تمام مدت داشت نگام میکرد نگاهشو ازم نبرد
جیمین: من سیر شدم
جین: منم
جیمین: منم همینطور
کوک: من حساب میکنم
تهیونگ: دارم خواب میبینم؟
شوگا: پشمام🗿
ات: دیدم پسرع پا شد داشت میومد نزدیکم استرس گرفتم ضربان قلبم رفت بالا
ات: ب..بفرمایین ..چیزی...میخواستید
کوک: ترو کوچولو(پوزخند)
ات:چ..چی(تعجب)
کوک: بیخیال صورت حساب میخواسم
ات: ا...ب..بلع بفرمایین میشع****وون(نمد چن میشع
ی عدد ت ذهنتون تصور کنید حالا🗿)
حساب کرد و با ی چشمک از اونجا دور شد اون الان برای من چشمک زد؟(نه برا عمم🗿)
شب شدع بود تقریبا خستهو کوفته بودم
جکسون: اییییی کمرم
ات: تو میتونی بری من بقیع کارارو انجام میدم
جکسون: یاااا نمیشع خطرناکع
ات: نگران نباش تو برو استراحت کن (خنده)
جکسون اومد بغلم کرد: مرسیییی خدافظظظ
ات: پسره دیوونه(خنده)
میز هارو تمیز کردم ظرف هارو شستم زمین رو تی کشیدم و قوس و کشی ب کمرم دادم پیش بندمو در اوردم اویزونش کردم کیفمو برداشتم و با ریموت کرکره کافه رو بستم داشتم میرفتم ک ی ماشین دیدم پشت سرم بود خیلی ترسیدم سرعتمو بیشتر کردم ک دیدم همچنان داشت نزدیک میشد ک....
شرطا:
لایک:۵
۳۳.۷k
۱۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.