Brown sugar : شکر قهوه ای
Brown sugar : شکر قهوه ای
Part۱۳۸
امدم از خونه بیرون و رفتم طرف شرکت
(۲۰۲۴)
ملیحه:اقاجون بچه مال میکائل یانه؟
اقاجون:نه مال میکائل نیست مال کیوان از زن مخفیش
ملیحه:چی؟
اقاجون:همون موقع که شیرین با میکائل اشتی کرد و رفت شهر کیوان مست میکنه میره به یکی از دخترایی هایی روستا ت*ج*اوز میکنه اون دختره هم طفلک معصوم صداش درنمیاد بعد ۳ماه میفهمه بارداره و به کیوان میگه کیوان هم میگه بچتو بنداز منم اون موقع حرف هاشون شنیدم و نذاشتم دختره بچه رو بندازه و کیوان اون دختره رو مخفیانه عقد کردم و براشون خونه گرفتم و این بچه مال اونه
ملیحه: اقاجون شما قضیه به این بزرگی رو قایم کردین؟
اقاجون: وقت برای این بحث ها هست الان شیرین میکائل مهمن
سعید دیدم که داشت میرفت دنبالش رفتم و دستشو گرفتم
ملیحه: کجا میری سعید؟ وایسا
سعید: میخوام برم خونه ارزو بیبینم چخبره
ملیحه: منم میام
سعید: تو با این بچه تو شکمت میخوای بیایی چیکار
ملیحه: سعید توهمه مشکلات پیش هم بودیم تو خوشی تو حال بدی پس الانم باهام دیگیم
سعید: قربونت برم من
از اقاجون خداحافظی کردیم و به طرف خونه ارزو رفتیم
(شیرین)
(۲روز بعد چهارشنبه)
شام درست کرده بودم و منتظره میکائل بودم حالت بدی داشتم و حس میکردم میخوام بالا بیارم
نشسته بودم و با ملیحه چت میکردم که صدای در امد میکائل امد با خوشحالی به در خیره شدم که امد داخل
شیرین:سلام عشقم خسته نباشی
میکائل: سلام نفسم شماهم خسته نباشی
رفتم به سمتش که لپمو بوسید
میکائل: برو از اون چایی هایی خوشمزت درست کن که خیلی خسته ام
شیرین:تا تو بری دست صورتو و لباس هاتو عوض کنی من میریزم
چایی ریختم که میکائل هم امد تو بغلش رفتم و ذوق داشتم که بهش بگم
شیرین: میکائل؟
میکائل: جان میکائل؟
شیرین: ما ملیحه یک بلیط دوروز برای تور کویر لوت پیدا کردیم که چهارنفری بریم
میکائل: مگه با ملیحه اشتی کردی؟
شیرین: منو ملیحه دعوا هم کنیم شبش اشتی میکنیم من دلم نمیاد که باهاش قهر کنم
میکائل: قربون دل مهربونت بشم من
شیرین: خدانکنه (کمی مکث) حالا میایی؟
میکائل: نه عشقم من پنجشبه قراره کار ساختمون تحویل بدم بعدش تو شرکت کلی کار دارم الان واقعا وقت سر خاروندن هم ندارم
شیرین: چرا ضد حال میزنی؟ اه
میکائل: نمتونم عشقم تو با بچه ها برو به سعید میگم به نماینده گی من مواظبت باشه
از جام بلند شدم و بدون حرفی رفتم تو اتاق
میکائل:الان ناز کردن چی شیرین تروخدا اذیت نکن خسته ام
بازم دلم نیومد نزارم
Part۱۳۸
امدم از خونه بیرون و رفتم طرف شرکت
(۲۰۲۴)
ملیحه:اقاجون بچه مال میکائل یانه؟
اقاجون:نه مال میکائل نیست مال کیوان از زن مخفیش
ملیحه:چی؟
اقاجون:همون موقع که شیرین با میکائل اشتی کرد و رفت شهر کیوان مست میکنه میره به یکی از دخترایی هایی روستا ت*ج*اوز میکنه اون دختره هم طفلک معصوم صداش درنمیاد بعد ۳ماه میفهمه بارداره و به کیوان میگه کیوان هم میگه بچتو بنداز منم اون موقع حرف هاشون شنیدم و نذاشتم دختره بچه رو بندازه و کیوان اون دختره رو مخفیانه عقد کردم و براشون خونه گرفتم و این بچه مال اونه
ملیحه: اقاجون شما قضیه به این بزرگی رو قایم کردین؟
اقاجون: وقت برای این بحث ها هست الان شیرین میکائل مهمن
سعید دیدم که داشت میرفت دنبالش رفتم و دستشو گرفتم
ملیحه: کجا میری سعید؟ وایسا
سعید: میخوام برم خونه ارزو بیبینم چخبره
ملیحه: منم میام
سعید: تو با این بچه تو شکمت میخوای بیایی چیکار
ملیحه: سعید توهمه مشکلات پیش هم بودیم تو خوشی تو حال بدی پس الانم باهام دیگیم
سعید: قربونت برم من
از اقاجون خداحافظی کردیم و به طرف خونه ارزو رفتیم
(شیرین)
(۲روز بعد چهارشنبه)
شام درست کرده بودم و منتظره میکائل بودم حالت بدی داشتم و حس میکردم میخوام بالا بیارم
نشسته بودم و با ملیحه چت میکردم که صدای در امد میکائل امد با خوشحالی به در خیره شدم که امد داخل
شیرین:سلام عشقم خسته نباشی
میکائل: سلام نفسم شماهم خسته نباشی
رفتم به سمتش که لپمو بوسید
میکائل: برو از اون چایی هایی خوشمزت درست کن که خیلی خسته ام
شیرین:تا تو بری دست صورتو و لباس هاتو عوض کنی من میریزم
چایی ریختم که میکائل هم امد تو بغلش رفتم و ذوق داشتم که بهش بگم
شیرین: میکائل؟
میکائل: جان میکائل؟
شیرین: ما ملیحه یک بلیط دوروز برای تور کویر لوت پیدا کردیم که چهارنفری بریم
میکائل: مگه با ملیحه اشتی کردی؟
شیرین: منو ملیحه دعوا هم کنیم شبش اشتی میکنیم من دلم نمیاد که باهاش قهر کنم
میکائل: قربون دل مهربونت بشم من
شیرین: خدانکنه (کمی مکث) حالا میایی؟
میکائل: نه عشقم من پنجشبه قراره کار ساختمون تحویل بدم بعدش تو شرکت کلی کار دارم الان واقعا وقت سر خاروندن هم ندارم
شیرین: چرا ضد حال میزنی؟ اه
میکائل: نمتونم عشقم تو با بچه ها برو به سعید میگم به نماینده گی من مواظبت باشه
از جام بلند شدم و بدون حرفی رفتم تو اتاق
میکائل:الان ناز کردن چی شیرین تروخدا اذیت نکن خسته ام
بازم دلم نیومد نزارم
۸.۴k
۲۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.