آرمی دوست داشتنی فصل دو پارت 5
که در باشدت باز شد و یکی اومد تو
جیمین: هه.. هه.. تهیونگا داری چیکار میکنی؟
-ج... جیمین... م...
همین که خواستم حرف بزنم سمت چپ سینم به درد اومد و روی زمین افتادم و بعدش چیزی نفهمیدم.....
ویو جیمین:
دنبال تهیونگ میگشتم رفتم تو اتاق هه را ولی اونجا نبود یکی از پرستارا گفت رفته بالا پشته بوم نکنه میخوادد... سریع رفتم بالا پشته بوم و دیدم یه دختر کنارشه فهمیدم خواهرش بود اخه چند بار دیده بودمش بهش گفتم داری جیکار میکنی که سمت چپ سینوشو گرفت اوفتاد روزمین و بعدش بیهوش شد سریع رفتم سمتش و تو بغلم گرفتمش
جیمین: تهیونگا..... تهیونگاا بیدارشوووو چرا انقدر سردی.....
لینا: ج... جمین داداشم چش شده
جیمین: نمیدونم برو سریع دکتر خبر کن اعضا طبقه پایینن
تهیونگ رو گذاشتم رو کولم و همین که خواستم بلند شم یکی اومد جلو صورتم که یهووو
یاهاهاهاها
خمارییییی
شرایط....
۱٠٠تایی شیم
۸کامنت
جیمین: هه.. هه.. تهیونگا داری چیکار میکنی؟
-ج... جیمین... م...
همین که خواستم حرف بزنم سمت چپ سینم به درد اومد و روی زمین افتادم و بعدش چیزی نفهمیدم.....
ویو جیمین:
دنبال تهیونگ میگشتم رفتم تو اتاق هه را ولی اونجا نبود یکی از پرستارا گفت رفته بالا پشته بوم نکنه میخوادد... سریع رفتم بالا پشته بوم و دیدم یه دختر کنارشه فهمیدم خواهرش بود اخه چند بار دیده بودمش بهش گفتم داری جیکار میکنی که سمت چپ سینوشو گرفت اوفتاد روزمین و بعدش بیهوش شد سریع رفتم سمتش و تو بغلم گرفتمش
جیمین: تهیونگا..... تهیونگاا بیدارشوووو چرا انقدر سردی.....
لینا: ج... جمین داداشم چش شده
جیمین: نمیدونم برو سریع دکتر خبر کن اعضا طبقه پایینن
تهیونگ رو گذاشتم رو کولم و همین که خواستم بلند شم یکی اومد جلو صورتم که یهووو
یاهاهاهاها
خمارییییی
شرایط....
۱٠٠تایی شیم
۸کامنت
۵.۰k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.