☆مرگ یا عشق☆ part³³
ویو کوک
تازه چشمم داشت گرم میشد ک حس کردم سایه یکی افتاده رو صورتم و نور ماه دیگ بهم نمیخوره(ت خوده ماهی)چشامو باز کردم و ی روح وحشتناک دیدم
کوک: روحححححححححح*ترسیده
کوک:ب نام. جین،،،جیمین و مین یونگی. خداوندا این روح شیطانی را از من دور گردان(جعررررر)(این شما و این پدر جونگ کوک)(از کلیسای bts)
روح:روح دیگچیه منم ا.ت
کوک:وای خدا فک کردم روحه.
ا.ت: خیلی شبیه روحم؟
کوک:آره
ا.ت:یااا*یا حرفتوپس میگیری یا خونت پای خودته
کوک:.....*خنده
ا.ت:بیشعور
کوک:باشه بابا قهر نکن
ا.ت:......
کوک:حالا واس چی اومدی اینجا؟
ا.ت:چون جای خواب ندارم. برو کنار
رفتم اونور تر اونم اومد رو تخت و پتو رو کشید رو خودش پشتش ب من بود. بعد از چن مین برگشت سمت من ولی خواب بود. چقد کیوت خوابیده بود. وقتی بیداره میخواد آدمو جر بده اما وقتی خوابیده. خیلی مظلومه. بعد از چن مین ک نگاش کردم چشام گرم شد و خوابیدم
(صبح)
ویو ا.ت
وقتی بیدار شدم منو کوک همو بغل کرده بودیم شتتت
ا.ت:کوک*آروم
ا.ت:کوک بیدار شو *آروم
کوک:میخوام بخوابم
ا.ت:حداقل بزا من برم.
کوک:میخوام تو بغل ت بخوابم(اوه مای گاد)
ا.ت:یااااا
کوک:باشه بابا پاشدم.
ا.ت:کوک. هنوز سر حرفت هستی؟
کوک:کدوم حرفم. من حرف زیاد میزنم
ا.ت:حرفای دیشبت
کوک:آها. آره،،، بعدشم جیمین یکیو دوس داره. قبلا ب من گفته ک عاشق ی نفره.
ا.ت:پس کمکم کن کوک من نمیتونم زندگی جیمین رو خراب کنم
کوک:درسته. پس مراسم امروز کنسل میشه ب بچه هاهم میگیم. باید ی نقشه ای بکشیم ک اونو گیر بندازیم
ا.ت:اره
تازه چشمم داشت گرم میشد ک حس کردم سایه یکی افتاده رو صورتم و نور ماه دیگ بهم نمیخوره(ت خوده ماهی)چشامو باز کردم و ی روح وحشتناک دیدم
کوک: روحححححححححح*ترسیده
کوک:ب نام. جین،،،جیمین و مین یونگی. خداوندا این روح شیطانی را از من دور گردان(جعررررر)(این شما و این پدر جونگ کوک)(از کلیسای bts)
روح:روح دیگچیه منم ا.ت
کوک:وای خدا فک کردم روحه.
ا.ت: خیلی شبیه روحم؟
کوک:آره
ا.ت:یااا*یا حرفتوپس میگیری یا خونت پای خودته
کوک:.....*خنده
ا.ت:بیشعور
کوک:باشه بابا قهر نکن
ا.ت:......
کوک:حالا واس چی اومدی اینجا؟
ا.ت:چون جای خواب ندارم. برو کنار
رفتم اونور تر اونم اومد رو تخت و پتو رو کشید رو خودش پشتش ب من بود. بعد از چن مین برگشت سمت من ولی خواب بود. چقد کیوت خوابیده بود. وقتی بیداره میخواد آدمو جر بده اما وقتی خوابیده. خیلی مظلومه. بعد از چن مین ک نگاش کردم چشام گرم شد و خوابیدم
(صبح)
ویو ا.ت
وقتی بیدار شدم منو کوک همو بغل کرده بودیم شتتت
ا.ت:کوک*آروم
ا.ت:کوک بیدار شو *آروم
کوک:میخوام بخوابم
ا.ت:حداقل بزا من برم.
کوک:میخوام تو بغل ت بخوابم(اوه مای گاد)
ا.ت:یااااا
کوک:باشه بابا پاشدم.
ا.ت:کوک. هنوز سر حرفت هستی؟
کوک:کدوم حرفم. من حرف زیاد میزنم
ا.ت:حرفای دیشبت
کوک:آها. آره،،، بعدشم جیمین یکیو دوس داره. قبلا ب من گفته ک عاشق ی نفره.
ا.ت:پس کمکم کن کوک من نمیتونم زندگی جیمین رو خراب کنم
کوک:درسته. پس مراسم امروز کنسل میشه ب بچه هاهم میگیم. باید ی نقشه ای بکشیم ک اونو گیر بندازیم
ا.ت:اره
۶.۰k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.