اینجا عشق ممنوع است«پارت۸»
برای پارت بعد بمولا باید ۱۵ تا لایک بخوره🗿🚬
مایکی:امممم.....س...سلام دوباره.....ساکورا_چان
ساکورا:سلام،مایکی_سان،،ببخشید دفعه قبل نشناختمت
دوباره داشت با اون چشما بهم نگاه میکرد،داشتم از استرس میمردم،خیلی هوا گرم بود،لبخندش داشت باعث مرگم میشد.
باجی:اممم.... مایکی؟حالت خوبه؟اخه هم سرخ شدی هم معلومه استرس داری.
کن چیییین...عوضیییی ی کاری کننن...زووود....متوجه شووو....... بالاخره متوجه میشه.
دراکن:سلام ساکورا_چان من دراکنم،،شرمنده دفعه قبل سلام و علیک نکردم...دخترا اونجا هست برو پیششون
ساکورا:سلام دراکن_سان....خیلی ممنون
هوففف....بالاخره رفت.
دراکن:خب؟...مایکی شکست ناپذیر داره شکست پذیر میشه.
مایکی:خفه شو.
______از زبان ساکورا
رفتم پیش دخترا.
ساکورا:سلام،من ساکورا هستم.
هینا:اِهههه....سلام ساکورا_چان...خیلی خوشحالم میبینمت
بعد اومد جلو و بغلم کرد،معلوم بود واقعی هست رفتارش
تا حالا کسی آنقدر باهام صمیمانه رفتار نکرده بود.
اما:سلام،ساکورا_چان،،،من اما هستم،اینم هینا هست.
ساکورا:خوشبختم.
رفتیم با دخترا و ی گوشه گپ زدیم تا میتسویا هم ب جلسش برسه.
______
جلسه تموم میشه و همه میرن ب غیر از بعضی ها،،ی پسر با موهای بلند،ی پسر که موهاش زرده،دراکن،مایکی،پسری ک با هینا بود و میتسویا.ما هم رفتیم پیششون.
دراکن:خب؟نظرتون چیه بریم بیرون بچرخیم؟
همه موافقت کردن.
ساکورا:راستی میتسویا دخترا خونه هستنا باید بریم دنبال اونا.
میتسویا:اوه راست میگی.من میرم دنبالشون،تو هم با بقیه برو منم میام.
میتسویا:مایکی حواست ب ساکورا باشه.
میتسویا رفت.
پسری ک موهاش بلند بود با پسری ک موهاش زرده سوار ی موتور شدن،اما و دراکن هم ی موتور،هینا و همون پسره هم ی موتور.
دراکن:تو هم با ساکورا_چان بیا مایکی.
مایکی:هااااا؟....نمیتونمممم.
دراکن:مشکل خودته.
دراکن فوری گاز داد و رفت و بقیه هم پشت سرش بدون توجه ب ما رفتن. فقط من و مایکی موندیم،،مایکی خشکش زده بود.
مایکی:امممم.....س...سلام دوباره.....ساکورا_چان
ساکورا:سلام،مایکی_سان،،ببخشید دفعه قبل نشناختمت
دوباره داشت با اون چشما بهم نگاه میکرد،داشتم از استرس میمردم،خیلی هوا گرم بود،لبخندش داشت باعث مرگم میشد.
باجی:اممم.... مایکی؟حالت خوبه؟اخه هم سرخ شدی هم معلومه استرس داری.
کن چیییین...عوضیییی ی کاری کننن...زووود....متوجه شووو....... بالاخره متوجه میشه.
دراکن:سلام ساکورا_چان من دراکنم،،شرمنده دفعه قبل سلام و علیک نکردم...دخترا اونجا هست برو پیششون
ساکورا:سلام دراکن_سان....خیلی ممنون
هوففف....بالاخره رفت.
دراکن:خب؟...مایکی شکست ناپذیر داره شکست پذیر میشه.
مایکی:خفه شو.
______از زبان ساکورا
رفتم پیش دخترا.
ساکورا:سلام،من ساکورا هستم.
هینا:اِهههه....سلام ساکورا_چان...خیلی خوشحالم میبینمت
بعد اومد جلو و بغلم کرد،معلوم بود واقعی هست رفتارش
تا حالا کسی آنقدر باهام صمیمانه رفتار نکرده بود.
اما:سلام،ساکورا_چان،،،من اما هستم،اینم هینا هست.
ساکورا:خوشبختم.
رفتیم با دخترا و ی گوشه گپ زدیم تا میتسویا هم ب جلسش برسه.
______
جلسه تموم میشه و همه میرن ب غیر از بعضی ها،،ی پسر با موهای بلند،ی پسر که موهاش زرده،دراکن،مایکی،پسری ک با هینا بود و میتسویا.ما هم رفتیم پیششون.
دراکن:خب؟نظرتون چیه بریم بیرون بچرخیم؟
همه موافقت کردن.
ساکورا:راستی میتسویا دخترا خونه هستنا باید بریم دنبال اونا.
میتسویا:اوه راست میگی.من میرم دنبالشون،تو هم با بقیه برو منم میام.
میتسویا:مایکی حواست ب ساکورا باشه.
میتسویا رفت.
پسری ک موهاش بلند بود با پسری ک موهاش زرده سوار ی موتور شدن،اما و دراکن هم ی موتور،هینا و همون پسره هم ی موتور.
دراکن:تو هم با ساکورا_چان بیا مایکی.
مایکی:هااااا؟....نمیتونمممم.
دراکن:مشکل خودته.
دراکن فوری گاز داد و رفت و بقیه هم پشت سرش بدون توجه ب ما رفتن. فقط من و مایکی موندیم،،مایکی خشکش زده بود.
۳.۵k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.