وحشی نبودم تا تو رامم کرده باشی
وحشی نبودم تا تو رامم کرده باشی
آهو نه،تا پابند دامم کرده باشی
من پخته بودم،پخته بودم،پخته بودم
جز اینکه با یک عشوه خامم کرده باشی
محتاج قدری آب و مشتی دانه یک روز
مثل کبوترهای بامم کرده باشی
یادم نمی آید جوابم داده باشی
یادم نمی آید سلامم کرده باشی
باتو همین اندازه شیرین بود اگر بود
زهری که باحرفی به کامم کرده باشی
می سوزم و دود مرا می بلعی،آن گاه
له می کنی وقتی تمامم کرده باشی
حالا چطوری من حلالت کرده باشم؟
وقتی تو اینطوری حرامم کرده باشی
مهدی فرجی
کتاب. میخانه بی خواب
آهو نه،تا پابند دامم کرده باشی
من پخته بودم،پخته بودم،پخته بودم
جز اینکه با یک عشوه خامم کرده باشی
محتاج قدری آب و مشتی دانه یک روز
مثل کبوترهای بامم کرده باشی
یادم نمی آید جوابم داده باشی
یادم نمی آید سلامم کرده باشی
باتو همین اندازه شیرین بود اگر بود
زهری که باحرفی به کامم کرده باشی
می سوزم و دود مرا می بلعی،آن گاه
له می کنی وقتی تمامم کرده باشی
حالا چطوری من حلالت کرده باشم؟
وقتی تو اینطوری حرامم کرده باشی
مهدی فرجی
کتاب. میخانه بی خواب
۱.۲k
۲۶ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.