پارت9 ما همه مرده ایم
پارت9 ما همه مرده ایم
وقتی رمز گوشی باز شد گفتم
ا/ت: جونگکوک زنگ بزن پلیس
جونگکوک: باشه
زنگ زد
اداره: بفرمایید اداره چیونگسان
(نکته چیونگسان اسم شهرشون هست اسم مدرسه هم همینطور)
جونگکوک: سلام لطفا چند تا از نیروهاتون رو بفرستین کمک
اداره: چه اتفاقی افتاده
ا/ت: جونگکوک نگو زامبی باور نمیکنن
جونگکوک: اینجا زامبی هست حمله زامبی
ا/ت: گفتم نگووو
جونگکوک: پس چی بگم
اداره: باشه چند تا نیرو میفرستیم(باور نکردن)
تلفن قطع شد
مازیا: چطور باور کردن زامبی اومده
ا/ت: هی بهش گفتم که نگه
نیلا: خب دوبارهه زنگگ بزنیدد خو
اوکا: میشه ساکتت باشیی(یه خورده داد)
نیلا: سر من داد نکشش(کمی داد)
باز اوکا میخواست بهش حمله کنه که جونگکوک نزاشت گرفتش
کوک: بسه دیگه هیی دعوا دعوا
اسا: خبب خودتمم اونطوری
کوک: از تو نظر نخاستیم
اوکا از جلو در که اومده بود اینطرف کسی درو نگرفت که دیدم معلم ورزش اومد تو
معلم.و: هی بچه هذ شمام اینجایین
نیلا: شمارو گاز گرفتن نه
معلم.و: معلوم هس چی میگی
مازیا: اگه گازتون گرفتن برین بیرون
معلم.و: دیونه شدین..... اصلا ولش کن بابا بیان با وسایل درو ببندیم
همه به غیر از نیلا
همه: باشه
ما باور کرده بودیم که معلم ورزش زامبی نمیشه پس کمکش کردیم
بعد چند دقیقه جیا شک کرد
جیا: ا/ت دست معلم رو نگا( اروم)
ا/ت: خب الان باید چیکارش کنیم (اروم)
جیا: باید بگیم بره بیرون( اروم)
ا/ت: ولی اون پا نمیشه با دستا خودش برا که(اروم)
جیا داد زد گفت
جیا: اقایی معلممم دستتونو گازز گرفتنن
معلم.و: چی واسه خودت زر زر میکنی
جیا: زود باشین برین بیرونن
معلم.و: با این همه زور و زحمت اومدم پاشم برم بیرون
همه بچه ها ازش فاصله گرفتن
معلم.و: بچه ها دیوونه شدییننن
جونگکوک: برین بیرونن
معلم.و: تو چی میگی واس خودتتت
جونگکوک: گفتممم برینن بیرونننن
دیدیم معلم داره از دماغش خون میاد
نیلا: ب.. ب.. بچه هاا.. فرار بندازینششش بیرون منتظر چیننن
معلم.و: گفتمم رامبییی نشدم
کم کم داشت مثل نامرا عجیب و غریب میشد
داشت چشاش قرمز میشد
تا معلم میخواست حمله کنه جیمین یه میز برداشت زد تو سرش معلم حمله کرد سمت بچه هاا که تهیونگ و جونگکوک یه میز برداشت گذاشتن وسطش نمیتونست تکون بخوره
هاجینی؛: بچه ها ازز درر فرارر کنیدد
سریع رفتیمم برون و چند تا زامبی دیدیم دارن میان سمتمون
وقتی رمز گوشی باز شد گفتم
ا/ت: جونگکوک زنگ بزن پلیس
جونگکوک: باشه
زنگ زد
اداره: بفرمایید اداره چیونگسان
(نکته چیونگسان اسم شهرشون هست اسم مدرسه هم همینطور)
جونگکوک: سلام لطفا چند تا از نیروهاتون رو بفرستین کمک
اداره: چه اتفاقی افتاده
ا/ت: جونگکوک نگو زامبی باور نمیکنن
جونگکوک: اینجا زامبی هست حمله زامبی
ا/ت: گفتم نگووو
جونگکوک: پس چی بگم
اداره: باشه چند تا نیرو میفرستیم(باور نکردن)
تلفن قطع شد
مازیا: چطور باور کردن زامبی اومده
ا/ت: هی بهش گفتم که نگه
نیلا: خب دوبارهه زنگگ بزنیدد خو
اوکا: میشه ساکتت باشیی(یه خورده داد)
نیلا: سر من داد نکشش(کمی داد)
باز اوکا میخواست بهش حمله کنه که جونگکوک نزاشت گرفتش
کوک: بسه دیگه هیی دعوا دعوا
اسا: خبب خودتمم اونطوری
کوک: از تو نظر نخاستیم
اوکا از جلو در که اومده بود اینطرف کسی درو نگرفت که دیدم معلم ورزش اومد تو
معلم.و: هی بچه هذ شمام اینجایین
نیلا: شمارو گاز گرفتن نه
معلم.و: معلوم هس چی میگی
مازیا: اگه گازتون گرفتن برین بیرون
معلم.و: دیونه شدین..... اصلا ولش کن بابا بیان با وسایل درو ببندیم
همه به غیر از نیلا
همه: باشه
ما باور کرده بودیم که معلم ورزش زامبی نمیشه پس کمکش کردیم
بعد چند دقیقه جیا شک کرد
جیا: ا/ت دست معلم رو نگا( اروم)
ا/ت: خب الان باید چیکارش کنیم (اروم)
جیا: باید بگیم بره بیرون( اروم)
ا/ت: ولی اون پا نمیشه با دستا خودش برا که(اروم)
جیا داد زد گفت
جیا: اقایی معلممم دستتونو گازز گرفتنن
معلم.و: چی واسه خودت زر زر میکنی
جیا: زود باشین برین بیرونن
معلم.و: با این همه زور و زحمت اومدم پاشم برم بیرون
همه بچه ها ازش فاصله گرفتن
معلم.و: بچه ها دیوونه شدییننن
جونگکوک: برین بیرونن
معلم.و: تو چی میگی واس خودتتت
جونگکوک: گفتممم برینن بیرونننن
دیدیم معلم داره از دماغش خون میاد
نیلا: ب.. ب.. بچه هاا.. فرار بندازینششش بیرون منتظر چیننن
معلم.و: گفتمم رامبییی نشدم
کم کم داشت مثل نامرا عجیب و غریب میشد
داشت چشاش قرمز میشد
تا معلم میخواست حمله کنه جیمین یه میز برداشت زد تو سرش معلم حمله کرد سمت بچه هاا که تهیونگ و جونگکوک یه میز برداشت گذاشتن وسطش نمیتونست تکون بخوره
هاجینی؛: بچه ها ازز درر فرارر کنیدد
سریع رفتیمم برون و چند تا زامبی دیدیم دارن میان سمتمون
۲.۳k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.