پرنسس اسلایترین
#پرنسس_اسلایترین
#part45
رفتم پیش بچه ها
رون: هوهو (سوت کشیده) به به خانم چه خوشگل شدی
: مرسی
بقیه: وای راس میگی خیلی خوشگل شدییی
ازهمسون تشکر کردمو منم اونارو تعریف کردم
هرماینی صورتی پوشیده بود، ملیس ابی، سوفیم طوسی لونا زرد جینی هم یه لباس سفید خیلی خوشگل شده بودن خدایی
هریو رونم کتو شلوار
هر کدوم یه پارتنری پیدا کرده بودن مراسم رقص شروع شد بچه های مدرسه دیگه هم اومده بودن و از بین مدرسه ما و مقابل یه پاذتنری گرفته بودن داشتن میرقصیدن
منم حوصلم کمی سر رف نگا کردم دیدم دراکو که با ننه بابای مجسمش اومده بود عینه برج زهرمار داره منو نگا میکنه (خب به کتفم)
بلند شدم رفتم حیاط هوا بخورم داشتم قدم میزدم که دستمو یکی خیلی محکم و وحشیانه کشید فک کردم دراکو برگشتم فحش نثارش کنم مه دیدم نه یه پسر هیکل گنده از مدرسه جنگجو هاس
: چه غلطی داری میکنی
(علامت پسره٪)
٪: هر کار که دلم بخواد
دیدم هی داره میاد نزدیک تر منم عقب عقب رفتم چسبیدم دیوار اونم هی داشت نزدیک میشد چون چند سال بود رزمی کار کرده بدم یه مشت نثارش کردم و الفرار
اما بدبختانه این کفشای سیاه پاشنه بلند مجال دویدن بهم نمیداد اما با سرعت داشتم میرفتم که رسید گرفتتم میخواست گلومو ب. بوسه چشامو بستم که دیدم ازم جدا شد و افتاد زمین
دیدم دراکو مکم زد تو سرش
: وای مممررررد
دراکو: نترس زندس، خوبی؟
: اره
دراکو: کاری باهات نکرد؟
: نه هیچکاری نکرد
دراکو: وقتی یه لباس باز بپوشی که پاهاتو قشنگ بذاره جلو مردم از این بهترم نمیشه
: الان مشکلت پاهای منه؟
دراکو: نه مشکلم همه چیته
اون یارورو گذاشتیم کنار درخت که خودش بیدارظه
میخواستم ازش جدا شم که از دستم محکم گرف بردتم سالن رقص
یه دستشو گذاش رو کمرم اون یکیم رو دستم درستش کردو منو به خودش چسبوند شروع کردیم رقصیدن
از کارش متعجب بودم....
#part45
رفتم پیش بچه ها
رون: هوهو (سوت کشیده) به به خانم چه خوشگل شدی
: مرسی
بقیه: وای راس میگی خیلی خوشگل شدییی
ازهمسون تشکر کردمو منم اونارو تعریف کردم
هرماینی صورتی پوشیده بود، ملیس ابی، سوفیم طوسی لونا زرد جینی هم یه لباس سفید خیلی خوشگل شده بودن خدایی
هریو رونم کتو شلوار
هر کدوم یه پارتنری پیدا کرده بودن مراسم رقص شروع شد بچه های مدرسه دیگه هم اومده بودن و از بین مدرسه ما و مقابل یه پاذتنری گرفته بودن داشتن میرقصیدن
منم حوصلم کمی سر رف نگا کردم دیدم دراکو که با ننه بابای مجسمش اومده بود عینه برج زهرمار داره منو نگا میکنه (خب به کتفم)
بلند شدم رفتم حیاط هوا بخورم داشتم قدم میزدم که دستمو یکی خیلی محکم و وحشیانه کشید فک کردم دراکو برگشتم فحش نثارش کنم مه دیدم نه یه پسر هیکل گنده از مدرسه جنگجو هاس
: چه غلطی داری میکنی
(علامت پسره٪)
٪: هر کار که دلم بخواد
دیدم هی داره میاد نزدیک تر منم عقب عقب رفتم چسبیدم دیوار اونم هی داشت نزدیک میشد چون چند سال بود رزمی کار کرده بدم یه مشت نثارش کردم و الفرار
اما بدبختانه این کفشای سیاه پاشنه بلند مجال دویدن بهم نمیداد اما با سرعت داشتم میرفتم که رسید گرفتتم میخواست گلومو ب. بوسه چشامو بستم که دیدم ازم جدا شد و افتاد زمین
دیدم دراکو مکم زد تو سرش
: وای مممررررد
دراکو: نترس زندس، خوبی؟
: اره
دراکو: کاری باهات نکرد؟
: نه هیچکاری نکرد
دراکو: وقتی یه لباس باز بپوشی که پاهاتو قشنگ بذاره جلو مردم از این بهترم نمیشه
: الان مشکلت پاهای منه؟
دراکو: نه مشکلم همه چیته
اون یارورو گذاشتیم کنار درخت که خودش بیدارظه
میخواستم ازش جدا شم که از دستم محکم گرف بردتم سالن رقص
یه دستشو گذاش رو کمرم اون یکیم رو دستم درستش کردو منو به خودش چسبوند شروع کردیم رقصیدن
از کارش متعجب بودم....
۲.۸k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.