بهشت من
بهشت من
پارت پنجم
دامون:چون میخوام ازت لب بگیر
همه بچه ها در گوش همدیگه حرف میزدنن
الیا:ببخشید ؟
دامون:همون که شنیدی
نشستم سر جام
دریا:وای برگام جلوی همه بهت گفت چیزو
الیا:دریا میشه ساکت شی عصابم همین طوری خرابه تو بدترش نکن
کلاس تموم شد دامون برگشت سمت من
دامون:الیا خانم یادت نره بیای وگرنه خودم میام از وسط کلاس میبرمت
میدونستم اینکارو نمیکنه یه خنده مسخره ای بهش کردم رفت کصخل
هما0ه کلاس دورم جمع شدن
نازنین:دوست دخترشی
الیا:نه بابا
نازنین:پس چرا اونو بهت گفت
همچی رو بهشون توضیح دادم رفتن سر جاشون نشستن
کلاس بعدی شروع شد که دامون امد تو کلاس منو از وسط کلاس بلند کرد رفت
(نویسنده:عرررررررررر)
استاد:اقا دادمهر کجا میبرینش
دامون:تو دفترم باهاش کار دارم
از در کلاس رفتیم بیرون
الیا:منو بزار زمین (باداد)
دامون:نچ
وارد دفترش شیدیم هرچی پا میزدم هیچ اتفاقی نمی افتاد
منو انداخت رو میزش امد روم
الیا: برو عقب
دامون: نه
هرچی هولش میدادم نمیرفت عقب
یک سانت دیگه میومد میخورد به لبم
الیا:چرا اینکارو میکنی(با بغض)
دامون:یعنی اینقدر خری که نفهمیدی چرا اینکارو میکنم چون ...
پارت پنجم
دامون:چون میخوام ازت لب بگیر
همه بچه ها در گوش همدیگه حرف میزدنن
الیا:ببخشید ؟
دامون:همون که شنیدی
نشستم سر جام
دریا:وای برگام جلوی همه بهت گفت چیزو
الیا:دریا میشه ساکت شی عصابم همین طوری خرابه تو بدترش نکن
کلاس تموم شد دامون برگشت سمت من
دامون:الیا خانم یادت نره بیای وگرنه خودم میام از وسط کلاس میبرمت
میدونستم اینکارو نمیکنه یه خنده مسخره ای بهش کردم رفت کصخل
هما0ه کلاس دورم جمع شدن
نازنین:دوست دخترشی
الیا:نه بابا
نازنین:پس چرا اونو بهت گفت
همچی رو بهشون توضیح دادم رفتن سر جاشون نشستن
کلاس بعدی شروع شد که دامون امد تو کلاس منو از وسط کلاس بلند کرد رفت
(نویسنده:عرررررررررر)
استاد:اقا دادمهر کجا میبرینش
دامون:تو دفترم باهاش کار دارم
از در کلاس رفتیم بیرون
الیا:منو بزار زمین (باداد)
دامون:نچ
وارد دفترش شیدیم هرچی پا میزدم هیچ اتفاقی نمی افتاد
منو انداخت رو میزش امد روم
الیا: برو عقب
دامون: نه
هرچی هولش میدادم نمیرفت عقب
یک سانت دیگه میومد میخورد به لبم
الیا:چرا اینکارو میکنی(با بغض)
دامون:یعنی اینقدر خری که نفهمیدی چرا اینکارو میکنم چون ...
۴.۸k
۳۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.