جهت مخالف
جهت مخالف
پارت۵۴
ادمین ویو:
همهی اعضا سرشون پایین بود به جز جین
جونگکوک دست خودشو و اتو نگاه میکرد که توی هم قفل بود ات نگاهش توی نگاه جین قفل بود
جین:خب... ببینین خانوم موران...
ات:لی ات هستم مطمئنن میدونین
جین:درسته خانوم لی ببینین من میخوام جونگکوک اینده ی خوبی داشته باشه نمیخوام خطری تحدیدش کنه و در ارامش باشه و با کسی نباشه که ترکش کنه اون مثل پسر خودمه شاهد بزرگ شدنش بودم
کوک:یاا هیونگ این چه حرفیه میزنی ات...
جین:جونگکوک(کمی بلند)
جونگکوک دروباره سرشو پایین انداخت و دستش از دست ات شل شد ات دستشو محکم گرفت
اعضا از حرفای جین جرعت گرفته بودن تا زیر نگاه سرد ات خودشونو نبازن پس به ات خیره بودن ات هم که کاملن متوجه ی منظور جین شده بود شروع کرد
ات:از ته قلبم میخوام با جونگکوک باشم از جایی که تاحالا زنجیرش کرده بودم و فقط جونگکوک میتونست اونجا بره ولی خودم اینو نمیدونستم وقتی واسه اولین بار از نزدیک دیدمش فهمیدم خیلی فرق بین جونگکوک با همه هست من براش همه کاری میکنم همه کار برای ارامشش شغلمو ترک کردم درسته یه کم نظارت دارم ولی جوری نیس که کسی بیوفته دنبالم و تحدیدم کنه ولی خواست میتونه بیوفته چون به خدا قسم به جون هرکی میشناسین نمیزارم توی ارامش زندگی کنه نمیزارم دیگ سالم باشه
جوری که حرف میزد باعث شد اعضا بشدت تهدتاثیر قرار بگیرن جین نگاهشو دزدید و ات نفس عمیقی کوچیکی کشید
نامجون:ات
ات برگشت سمت نامجون
نامجون:اندازهی جین سخت نمیگیریم جونگکوک تورو انتخاب کرده و حتما چیزی رو میدونسته که تورو انتخاب کرده اون بالغعه و میتونه انتخاب کنه از نظر من تو بهترین گزینه براشی تو زیبایی،روی ادما تاثیر میزاری،دختری سر سخت و مقاوم و از همه مهم تر فداکاری و حالا که عاشق شدی معلومه هیچی جلوتو نمیگیره
درسته نامجون شخص بسیار بسیار با احترامی و سر سنگی هست ولی خیلی شجاعت به خرج داده بود تا توی چشمای ات نگاه کنه تا این حرفا روی بهش بزنه ولی حرفاش باعث شد نگاه ات گرم تر بشه و لبخند ریزی بزنه جونگکوک گرم شدن دست اتو حس میکرد و با عشق بهش نگاهی کرد
ات:خب به نظرم بهتره این جو سنگین رو بشکنیم نه؟
جین:خب پس شما به عنوان زن داداش ما انتخاب شدی کی موافقه
پارت۵۴
ادمین ویو:
همهی اعضا سرشون پایین بود به جز جین
جونگکوک دست خودشو و اتو نگاه میکرد که توی هم قفل بود ات نگاهش توی نگاه جین قفل بود
جین:خب... ببینین خانوم موران...
ات:لی ات هستم مطمئنن میدونین
جین:درسته خانوم لی ببینین من میخوام جونگکوک اینده ی خوبی داشته باشه نمیخوام خطری تحدیدش کنه و در ارامش باشه و با کسی نباشه که ترکش کنه اون مثل پسر خودمه شاهد بزرگ شدنش بودم
کوک:یاا هیونگ این چه حرفیه میزنی ات...
جین:جونگکوک(کمی بلند)
جونگکوک دروباره سرشو پایین انداخت و دستش از دست ات شل شد ات دستشو محکم گرفت
اعضا از حرفای جین جرعت گرفته بودن تا زیر نگاه سرد ات خودشونو نبازن پس به ات خیره بودن ات هم که کاملن متوجه ی منظور جین شده بود شروع کرد
ات:از ته قلبم میخوام با جونگکوک باشم از جایی که تاحالا زنجیرش کرده بودم و فقط جونگکوک میتونست اونجا بره ولی خودم اینو نمیدونستم وقتی واسه اولین بار از نزدیک دیدمش فهمیدم خیلی فرق بین جونگکوک با همه هست من براش همه کاری میکنم همه کار برای ارامشش شغلمو ترک کردم درسته یه کم نظارت دارم ولی جوری نیس که کسی بیوفته دنبالم و تحدیدم کنه ولی خواست میتونه بیوفته چون به خدا قسم به جون هرکی میشناسین نمیزارم توی ارامش زندگی کنه نمیزارم دیگ سالم باشه
جوری که حرف میزد باعث شد اعضا بشدت تهدتاثیر قرار بگیرن جین نگاهشو دزدید و ات نفس عمیقی کوچیکی کشید
نامجون:ات
ات برگشت سمت نامجون
نامجون:اندازهی جین سخت نمیگیریم جونگکوک تورو انتخاب کرده و حتما چیزی رو میدونسته که تورو انتخاب کرده اون بالغعه و میتونه انتخاب کنه از نظر من تو بهترین گزینه براشی تو زیبایی،روی ادما تاثیر میزاری،دختری سر سخت و مقاوم و از همه مهم تر فداکاری و حالا که عاشق شدی معلومه هیچی جلوتو نمیگیره
درسته نامجون شخص بسیار بسیار با احترامی و سر سنگی هست ولی خیلی شجاعت به خرج داده بود تا توی چشمای ات نگاه کنه تا این حرفا روی بهش بزنه ولی حرفاش باعث شد نگاه ات گرم تر بشه و لبخند ریزی بزنه جونگکوک گرم شدن دست اتو حس میکرد و با عشق بهش نگاهی کرد
ات:خب به نظرم بهتره این جو سنگین رو بشکنیم نه؟
جین:خب پس شما به عنوان زن داداش ما انتخاب شدی کی موافقه
۲.۲k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.